fa
jalali
1388
10
1
gregorian
2010
1
1
18
72
online
1
fulltext
fa
بررسی میزان درگیری مغزاستخوان دربیماران جراحی شده سرطان مری
Evaluation of Bone Marrow Involvement in Surgically Resected Patients with Esophageal Cancer
چکیده
مقدمه: ارزیابی ایمونوهیستوشیمی و واکنشهای زنجیره پلی مراز کمّی نمونههای مغز استخوان حاصل ازرزکسیون دنده مبتلایان به سرطان مری نشان میدهد که در بالغ بر 90% موارد، حاوی سلولهای بدخیم میباشد، ولی ارتباط بالینی چنین یافتههایی نامعلوم است.
هدف: تعیین میزان درگیری مغزاستخوان در این بیماران و ارتباط آن با یافتههای بالینی و آسیبشناسی تومور.
مواد و روشها: از ابتدای سال 1387 لغایت فروردین 1388، 43 بیمار دچار سرطان مری، مراجعهکننده به بیمارستان قائم و امید مشهدکه کاندید جراحی ترانستوراسیک بودند را انتخاب نموده(بدون دریافت درمانهای نئواجوانت)، نمونه مغز استخوان دنده آنها با رنگآمیزی هماتوکسیلین-ائوزین(H;E) برای شناسایی سلولهای بدخیم و ایمونوهیستوشیمی سیتوکراتین برای تشخیص سلولهای میکرومتاستاتیک بررسی کردیم. نتایج با مشخصات هیستوآسیبشناسی تومور اولیه از نظر مرحله T، مرحله N، طول درگیری، تمایز تومور و مشخصات فردی بیمار نظیر سن و جنس مقایسه شدند.
نتایج: متوسط سن بیماران 9/60 سال (70-51 سال) و نسبت مرد به زن9/2 بود. 38 بیمار (4/88%) دچار کارسینوم سلول سنگفرشی و 5 بیمار (6/11%) دچار آدنوکارسینوم مری بودند. در 9 مورد (9/20%) رنگ آمیزی هماتوکسیلین- ائوزین و در 13 مورد (2/30%) نتیجه رنگآمیزی ایمونوهیستوشیمی مثبت بود. از نظر آماری ارتباطی بین نوع آسیبشناسی و مرحله T با مثبتشدگی رنگآمیزی هماتوکسیلین- ائوزین و ایمونوهیستوشیمی سیتوکراتین بدست نیامد(277/0=p ، 153/0=p) و (221/0=p ، 097/0=p). در مقابل ارتباط کاملاً معنیدار بین میزان درگیری مغز استخوان با میزان درگیری غدد لنفاوی مدیاست و درجه تمایز تومور وجود داشت(008/0=p ، 001/0=p) و(002/0=p ،001/0=p)
نتیجهگیری: براساس مطالعه ما، درگیری مغز استخوان حاصل از دنده مبتلایان به سرطان مری با درجه تمایز و مرحله N بیماران مرتبط بود ولی با سایر خصوصیات بالینی آسیبشناسی این سرطان ارتباط آماری نداشت. بنابراین، ابتلای مغز استخوان در بیماران منطقه جغرافیایی ما اندک است.
Abstract
Introduction: Bone marrow samples obtained during rib resections in esophageal cancer patients evaluated by immunohistochemical and quantitative polymerase chain reaction techniques revealed disseminated tumor cells in up to 90% samples, but the clinical relevance of these findings is unclear.
Objective: Evaluation of bone marrow involvement in these patients and its correlation with clinicopathological finding of tumor.
Materials and Methods: 43 patients with esophageal cancer who referred to Omid and Ghaem hospitals from April 2008-2009 were selected to transthorasic surgery(without neoadjuvant treatment).Bone marrow samples from rib were evaluated by Hematoxylin-Eosin staining for tumoral involvement and cytokeratin immunohistochemistry to determine micrometastatic cells. The results were compared with primary tumor histopathologial characteristics T stage, N stage, tumoral length and personal characteristics age & sex.
Results: Patients mean age was 60.9(51-70 years), the ratio of male to female was 2.9. 38 cases (88.4%) had squamous cell carcinoma and 5(11.6%) adenocarsinoma. In 9 cases (20.9%) Hematoxylin-Eosin staining and 13 cases (30.2%) immunohistochemistry results were positive. There was no correlation between pathologic type and T stage with Hematoxylin-Eosin and cytokeratin results. (p=0.277, p=0.153) and (p=0.221, p=0.097). There was a significant relation between bone marrow dissemination and mediastinal involvement and tumoral grade (p=0.008, p=0.001) and (p=0.002, p=0.001).
Conclusion: According to our study, there is a correlation between grade and N stage and bone marrow involvement in esophageal cancer patients and there is no statistically correlation with other clinicopathologial characteristic there is a low bone marrow involvement in our region patients, overally
Bone Marrow, Esophageal Neoplasms, Esophagectomy, Neoplasm Metastasis
برداشتن مری, سرطانهای مری, متاستاز سرطان, مغز استخوان
1
7
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-138&slc_lang=fa&sid=1
2013/11/18
1392/8/27
2013/11/18
1392/8/27
GH
Maddah
قدرتالله
مداح
No
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
R
Bagheri
رضا
باقری
No
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
H
Saeedi Saedi
حمید
سعیدی ساعدی
hamidsaedi53@yahoo.com
Yes
S.S
Roodbari
سیده ستاره
رودباری
No
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
M.H
Sadeghian
محمدهادی
صادقیان
No
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
N
Mohammadian
نعما
محمدیان
No
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
fa
همبستگی میزان اضافه بار آهن و پاسخ به درمان هپاتیت C مزمن در بیماران بتاتالاسمی ماژور تحت درمان با ترکیب انترفرون آلفا و ریباورین
Evaluation of Correlation between Iron over Load and the Response of Chronic Hepatitis C in Thalassemia Major Patients Treat with Alfa- Interferon and Ribavirin
چکیده
مقدمه: تزریق مداوم خون از درمانهای اصلی کمخونی در بیماران دچار بتاتالاسمی ماژور است که برای ادامه زندگی آنها ضروری میباشد ولی خود میتواند باعث انتقال ویروسها(بویژه ویروس هپاتیت C) و تحمل بار بالای آهن به بدن بیمار شود که به نوبه خود نیاز به درمان همزمان ضدویروس و داروهای متصلشونده به آهن را ایجاب میکند. بررسی تاثیر عواملی مثل غلظت آهن کبد در پاسخ به درمان ضدویروس مهم است.
هدف: همبستگی میزان اضافه بار آهن و پاسخ به درمان هپاتیت C مزمن در بیماران دچار تالاسمی ماژور تحت درمان با ترکیب انترفرون آلفا و ریباویرین.
مواد و روشها: تمام بیماران دچار بتاتالاسمی ماژور که از دی 1378 لغایت اردیبهشت 1385 به درمانگاه هماتولوژی در شهر رشت مراجعه کردهبودند بررسی شده و 30 بیمار دچار هپاتیت c وارد مطالعه شدند. پادتن علیه ویروس هپاتیت C وHCV-RNA ( بهروش PCR) اندازهگیری و بار ویروس و ژنوتیپهای آن تعیین شد. پیش از شروع درمان، نمونههای بافت کبد بیماران برای بررسی رسوب آهن به آزمایشگاه آسیبشناسی انستیتو کانسر دانشگاه تهران فرستاده شد تا جذب اتمی آهن به روش اسپکترومتری، در آنها بررسی شود. بیماران بر اساس ژنوتیپ ویروس تحت درمان استاندارد با ترکیب انترفرون و ریباویرین قرار گرفتند. در این مطالعه پاسخ به درمان به معنی منفیشدن PCR در هفته 12 درمان و نیز پایان درمان تلقی شد. دادهها در فرم جمعآوری اطلاعات مخصوص گردآوری شد و با برنامه آماری SPSS(15) تجزیه و تحلیل شد.
نتایج: از 30 بیمار، 17 نفر مرد (7/56%) و 13 نفر زن(3/43%) بودند. غلظت کبدی آهن در بیماران بررسی و همبستگی بین آن و پاسخ به درمان ارزیابی شد که نتایج نشاندهنده نبودن همبستگی بین غلظت آهن کبد و پاسخ به درمان بود(1=p). همچنین، همبستگی انواع ردههای بار ویروس نیز با پاسخ به درمان بررسی شد که بین آنها همبستگی نشان نداد(414/0=p). همبستگی ژنوتیپ با پاسخ به درمان نیز بررسی شد. ژنوتیپ ویروس در 24 نفر، a1 (80%) و در 6 نفر، a3 بود(20%) که بین انواع ژنوتیپ و پاسخ به درمان همبستگی وجود نداشت(068/0=p). همبستگی بین غلظت آهن کبد و پاسخ به درمان به تفکیک جنس بررسی شدکه بین غلظت آهن کبد در مردان و زنان و پاسخ به درمان همبستگی نشان نداد(226/0=p مردان) و (199/0=p زنان).
نتیجهگیری: در مطالعه ما هیچگونه همبستگی بین غلظت آهن کبدی، انواع ژنوتیپ، ردههای بار ویروس و جنس و پاسخ به درمان وجود نداشت و شاید بتوان نتیجه گرفت که نیازی به درمان آهن زدا مقدم بر درمان ضد ویروس وبه تاخیر انداختن درمان ضد ویروس نباشد.
Abstract
Introduction: β thalassemia is genetic disorders in β globin chain production. There is either a complete absence of β globin chain production or a partial reduction. In bone marrow, thalassemic mutations disrupt the maturation of red blood cells, resulting in ineffective erythropoiesis and disrupt of red blood cells in spleen causes severe hemolytic anemia in β thalassemia major Patients. Transfusion therapy can lead to normal life expectancy but also exposes Patients to the risks of iron over load and transfusion – transmitted viruse. (Especially HCV) these Patients need for effective anti viral therapy in addition to regular iron chelation.
Objective: Evaluation of correlation between iron over load and the response of chronic hepatitis C In thalassemia major Patients treat with alfa- interferon and ribavirin.
Materials and Methods: We enrolled 30 Patients with β thalassemia major and chronic hepatitis C who referred to clinic of hematology from December 1998 to April 2006. HIC was measured by atomic absorption spectroscopy before treatment. Hepatitis C virus, genotype, viral load, were analyzed. Multiple variables were analyzed by SPSS (15)
Results: Among the 30 Patients, 17 cases (56.7%) were male and 13 cases (43.3%) female. HIC was determined on a liver biopsy specimen. This study showed that HIC was not correlated to a therapeutic response.(p =1). Evaluation of correlation between viral load and therapeutic response showed that viral load was not correlated to a therapeutic response (p= 0.414). Among the 30 Patients, 24 cases (80%) had genotype 1a and 6 cases (20%) had genotype 3a and genotyping was not correlated to a therapeutic response. (p=0.068). Gender and HIC were not correlated to a therapeutic response. (Male p=0.226) and (female p= 0.199).
Conclusion: In this study HIC, genotyping, viral load and gender were not correlated to a therapeutic response and it does not need chelation therapy before anti viral therapy.
Beta- Thalassemia, Genotype, Hepatitis C, Iron Overload, Interferon- alpha, Ribavirin, Viral load
اینترفرون آلفا, اضافه بار آهن, بار ویروس, تالاسمی بتا, ریباورین, ژنوتیپ, هپاتیت سی
8
15
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-139&slc_lang=fa&sid=1
2013/11/182013/11/18
1392/8/27
2013/11/182013/11/18
1392/8/27
M
Jafroodi
Guilan University of Medical Sciences
مریم
جفرودی
m_jafroodi@yahoo.com
Yes
دانشگاه علوم پزشکی گیلان
R
Asadi
Guilan University of Medical Sciences
رامین
اسدی
No
دانشگاه علوم پزشکی گیلان
A
Heidarzadeh
Guilan University of Medical Sciences
آبتین
حیدرزاده
No
دانشگاه علوم پزشکی گیلان
fa
تغییر گلیکوزآمینوگلیکانها در بافت مغز رتهای دیابتی
Changes of Glycosaminoglycans in the Brain Tissue of Diabetic Rats
چکیده
مقدمه: دیابت ملیتوس بر متابولیسم اجزای ماتریکس خارج سلولی از جمله گلیگوز آمینوگلیگانها مؤثر است. گرچه این تغییرها امروزه مورد توجه قرار گرفته، ولی تغییر گلیکوزآمینوگلیکانها در بافت مغز رتهای دیابتی، کمتر بررسی شده است.
هدف: بررسی تغییرها گلیکوزآمینوگلیکانها در مغز رت دیابتی.
مواد و روشها: در یک مطالعه تجربی، 20 سر رت از نژاد ویستار با وزن حدود 250-200 گرم به طور تصادفی به دو گروه مساوی آزمایشی(دیابتی) و شاهد (غیردیابتی) تقسیم شدند. گروه آزمایشی با تزریق یک نوبت آلوکسان به میزان mg/kg120، دیابتی شدند. 3 ماه بعد از تزریق، از مغز رتهای دیابتی و شاهد، برشهای بافتی تهیه شد و پس از رنگآمیزی با اشمورل، هماتوکسیلین - ائوزین و (CEC) Critical Electrolyte Concentration ، بافتها ارزیابی شدند.
نتایج: از بین گلیکوز آمینوگلیکان، میزان هپارین سولفات در بافت مغز رتهای دیابتی شده کاهش یافت که با استفاده از رنگآمیزی CECنشان داده شد در رنگآمیزی اشمورل نیز هیچگونه رسوب داخل سلولی، بخصوص رنگدانههای لیپوفوشین، در داخل نورونها دیده نشد.
نتیجهگیری: با توجه به اینکه هپارین سولفات نقش مهمی در عمل طبیعی بافت عصبی و همچنین ترمیم این بافت دارد، لذا کاهش آن که یکی از گلیکوزآمینوگلیکانهاست، میتواند باعث آسیب عصبی و اختلال عملکرد مغز شود.
Abstract
Introduction: Diabetes mellitus affects the metabolism of components of extra cellular matrix such as Glycosaminoglycans. Although the changes of Glycosaminoglycans have been attended but investigation of the changes of Glycosaminoglycans in the brain tissue of diabetic rat is still in early stages.
Objective: Investigation of changes of Glycosaminoglycans in brain of diabetic rats.
Materials and Methods: Based on an experimental study, 20 male Rats (Wistar, weight 200-250 gr) were randomly divided to two groups experimental (diabetic, N=10) and non-experimental (non-diabetic, N=10). A single dose of Alloxan (120ml/ km) was injected to the experimental group. Three months after injection, the slides were prepared from the brain of the rats and studied after stained by Hematoxylin- Eosin and Schmorl's method and Critical Electrolyte Concentration (CEC 1-4).
Results: CEC staining showed that Heparin sulfate was the only Glycosaminoglycans which have been decreased in the brain tissue of the experimental group and any deposits in neurons, particularly Lipofuscin pigments were not expressed in used of Schmorl's method.
Conclusion: According to the important roles of Heparin sulfate in normal functions of the nervous system and its role in repairing of the nervous tissue's injury, decrease of Heparin Sulfate, a kind of Glycosaminoglycans, could induce nervous injury and disorder in brain functions.
Diabetes Melitus, Glycosaminoglycans, Nerve Tissue, Rats
بافت عصبی, دیابت شیرین, گلیکوزآمینوگلیکانها, موشهای صحرایی
16
21
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-140&slc_lang=fa&sid=1
2013/11/182013/11/182013/11/18
1392/8/27
2013/11/182013/11/182013/11/18
1392/8/27
M
Pourghasem
Babol University of Medical sciences
محسن
پورقاسم
mpourghasem@hotmail.com
Yes
دانشگاه علوم پزشکی مازندران
GH
Jorsaraei
Babol University of Medical sciences
سید غلامعلی
جورسرایی
No
دانشگاه علوم پزشکی مازندران
M
Farsi
Babol University of Medical sciences
مهرداد
فارسی
No
دانشگاه علوم پزشکی مازندران
N
Soltanpour
Babol University of Medical sciences
نبی ا...
سلطانپور
No
دانشگاه علوم پزشکی مازندران
N
Kamali
نعمتالله
کمالی
No
دانشگاه علوم پزشکی مازندران
fa
مقایسه اثرشارکول خوراکی با هیدروکسید آلومینیوم بر خارش اورمی بیماران همودیالیزی
Comparison of the Effects of Oral Charcoal Capsule with Aluminum Hydroxide Syrup on Pruritus in Hemodialysis Patients
چکیده
مقدمه: خارش اورمی شکایتی شایع و عذابآور در نارسایی مزمن کلیوی است که در حدود 60 درصد بیماران از آن رنج میبرند. علل متعددی در بروز آن دخالت دارد و به همین دلیل درمانهای مختلفی نیز برای آن توصیه شده است.
هدف: مقایسه تاثیر شارکول خوراکی با شربت هیدروکسید آلومینیوم بر خارش اورمی بیماران همودیالیزی در بیمارستان 5 آذر گرگان
مواد و روشها: در این مطالعه کارآزمایی متقاطع (cross-over)، 30 بیمار با خارش متوسط و شدید (در دو گروه 15 نفره)، با دو داروی کپسول شارکول خوراکی به مقدار 6 گرم روزانه در سه دوز منقسم به مدت 2 هفته و شربت هیدروکسید آلومینیوم 30 سی سی، سه بار در روز(قبل از مصرف غذا)، به مدت 2 هفته درمان شدند (در مجموع 4 هفته مداخله برای هر گروه). فاصله زمانی 48 ساعته به عنوان Wash out بین دو رژیم دارویی در نظر گرفته شد. شدت خارش، با روشهای (Visual Analog Scale) VAS وMPS ) (Measurement of Pruritus scale تعیین و آنالیز دادهها در نرم افزار SPSS و با استفاده از آزمونهای ویلکاکسون، من ویتنی، تی تست و تی زوجی انجام شد. در تمام آزمونها سطح معنیدار 05/0 در نظر گرفته شد.
نتایج: براساس معیار VASو MPS در ابتدای مطالعه بیماران گروه اول 40 درصد خارش متوسط و 60 درصد خارش شدید و بیماران گروه دوم 7/46 درصد خارش متوسط و 3/53 درصد خارش شدید داشتند. شدت خارش بیماران در هر دو گروه که از کپسول شارکول خوراکی استفاده کرده بودند بهطور معنیدار کاهش یافت (05/0>P)، ولی در مورد شربت هیدروکسید آلومینیوم، کاهش خارش و فسفر سرم از نظر آماری معنیدار نبود.
نتیجهگیری: کپسول شارکول خوراکی دارویی مؤثر در کاهش خارش بیماران همودیالیزی بوده و در مقایسه با شربت هیدروکسید آلومینیوم مؤثرتر است.
Abstract
Introduction: Uremic pruritus is one of the most common and interruptive symptoms in patient with hemodialysis. Approximately, 60% of these patients suffering from this condition. There are several causes for pruritus, thus, various treatments are applied in order to control it.
Objectives: Comparison the effects of Oral charcoal capsule with Aluminum Hydroxide Syrup on pruritus in hemodialysis patients in 5 Azar hospital, Gorgan.
Materials and Methods: Using a cross-over clinical study, we examined 30 patients with moderate and severe pruritus (two groups n= 15 per group). Subjects received oral charcoal capsule (6g daily in three doses) for two weeks as well as hydroxide aluminum syrup (30 cc three times per day before each meal) for the same time. Wash out period was considered 48 hours. Pruritus severity was determined by visual analog scale (VAS) and measurement of pruritus scale (MPS). Data were analyzed by SPSS using Wilcoxon, Mann-Whitney, unpaired and paired t-test. P=0.05 was considered as statistic significant level.
Results: Based on VAS and MPS, patients in the first group showed 40% moderate pruritus and 60% severe pruritus. However, patients in the second group showed 46.7% moderate pruritus and 53.3% severe pruritus at the beginning of the clinical trials. The results also showed that oral charcoal significantly decreased the severity of pruritus in both groups (α<0.05). However, this effect was not the case for hydroxide aluminum syrup.
Conclusion: This study showed that oral charcoal capsule was an effective drug to decrease pruritus in hemodialysis patients to compare with hydroxide aluminum syrup
Aluminum Hydroxide, Oral Charcoal, Pruritus, Renal Dialysis
خارش, دیالیز کلیوی, شارکول خوراکی, هیدروکسید آلومینیوم
22
29
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-141&slc_lang=fa&sid=1
2013/11/182013/11/182013/11/182013/11/18
1392/8/27
2013/11/182013/11/182013/11/182013/11/18
1392/8/27
A.R
Shariati
Golestan University of Medical Sciences
علیرضا
شریعتی
No
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی گلستان
A
Abbasi
Golestan University of Medical Sciences
علی
عباسی
abbasi_msn@yahoo.com
Yes
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی گلستان
M
Mojer Lou
Golestan University of Medical Sciences
محمد
موجرلو
No
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی گلستان
M
Ghorbani
Golestan University of Medical Sciences
مصطفی
قربانی
No
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی گلستان
fa
بررسی آلودگیهای لشمانیائی در جوندگان مخزن بیماری لشمانیاز جلدی روستائی در منطقه ترکمن صحرا
Leishmania Infections in Rodents, Reservoir Hosts of Zoonotic Cutaneous Leishmaniasis in Turkemen Sahara
چکیده
مقدمه: لشمانیاز جلدی روستایی، بیماری مناطق گرمسیری است که عامل آن لشمانیا ماژور، ناقل آن پشه خاکی و مخازن آن جوندگان هستند. ترکمن صحرا پس از اصفهان، دومین منطقه مهم اندمیک این بیماری در ایران است.
هدف: تعیین عامل بیماری در مخازن بیماری است که بهدلیل مشکلات صید مخزن، دوری منطقه مورد مطالعه از مناطق شهر، مشکل نمونهبرداری و روال بعد از آن.
مواد و روشها: برای صید جونده از تلههای زندهگیر و خیار و خرما برای طعمهگذاری استفاده شد. بخشی از سروزیته گوش جوندگان به محیط کشت NNN انتقال داده شد، بخشی برای تهیه لام مستقیم و جستجوی آماستیگوتهای انگل و بخشی دیگر بهصورت سوسپانسیون برای تزریق به حیوان حساس آزمایشگاهی(BALB/c) بکار رفت و نیز بیوپسی استفاده شد.
نتایج: 40 سر جونده صید شد که 27 سر رومبومیس اُپیموس، 12 سر مریونس لیبیکوس و 1 سر مریونس پرسیکوس تشخیص داده شدند. از 40 سر جونده صید شده، 5 سر جونده در آزمایشهای متداول آزمایشگاهی آلودگی لشمانیایی داشتند که 3 سر جونده متعلق به مریونس لیبیکوس، یک سر رومبومیس اُپیموس و 1 سر مریونس پرسیکوس بودهاند.
نتیجهگیری: با این یافتههای جدید میبایست علاوه بر رومبومیس اُپیموس، مریونس لیبیکوس و مریونس پرسیکوس هم بهعنوان مخازن بیماری در منطقه مورد مطالعه مد نظر قرار گیرند.
Abstract
Introduction: Zoonotic Cutaneous Leishmaniasis (ZCL) is a tropical diseases caused by Leishmania major, which sandflies are vectors and rodents are reservoirs host. Turkmen Sahara after Isfahan, is the most important endemic disease focus in Iran.
Objective: Determination of Leishmaniasis Infections in Rodents, Reservoir Hosts of Zoonotic Cutaneous Leismaniasis in Turkemen Sahara, Gonbad, Golastan Province.
Materials and Methods: Rodents were captured by live-capture tarps. Cucumber and sometimes date were used for bating. A part of rodents ears was used to have serousite. Serosite transferred into NNN media, A part of rodents ears was used for sliding and staining for amastigote detection and other part was used for inoculation to susceptible animal (Balb/c) in suspension form and biopsy was used.
Results: 40 rodents were captured, 27 were Rhombomis opimus, 12 were Meriones libycus and one was Meriones persicus. Of 40 rodents captured, 5 were positive in routine laboratory methods which 3 positive were M. libycus, one was R. opimus and one was M. persicus.
Conclusion: Besides these new findings in R.opimus as well as in M.libycus and M.persicus. These two rodents should be considered as reservoirs of ZCL in region.
Leishmania, Major
لشمانیای ماژور
30
38
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-142&slc_lang=fa&sid=1
2013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/18
1392/8/27
2013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/18
1392/8/27
P
Parvizi
Pasteur Institute of Iran
پرویز
پرویزی
parp@pasteur.ac.ir
Yes
انستیتو پاستور ایران
M
Hedayati
Pasteur Institute of Iran-Lahijan Islamic Azad University
مجتبی
هدایتی
No
انستیتو پاستور ایران- دانشگاه آزاد اسلامی
fa
بررسی ارتباط بین چند شکلی ژنی (A→C) 1188+ ژن IL-12 با سطح سرمی سیتوکین IL-12 در بیماران مبتلا به عفونت نهفته هپاتیت B
Evaluation the Relationship between Alleles of +1188 in Region of IL-12 with Serum Level of Cytokine in Patients with Occult HBV Infection
چکیده
مقدمه: عفونت نهفته هپاتیت B (OBI) فرمی بالینی از هپاتیت B است که در آن فرد بهرغم منفیبودن HBsAg دارای HBV-DNA مثبت در خون محیطی است.
هدف: بررسی ارتباط چند شکلی ژنی موجود در ناحیه 1188+ ژن IL-12 و سطح سرمی این سیتوکین در OBI .
مواد و روشها: 3700 نمونه پلاسما از نظر HBsAg و anti-HBc آزمایش شدند. نمونههای HBsAg منفی و anti-HBc مثبت از نظر وجود HBV-DNA با روش PCR بررسی شدند. نمونههای HBV-DNA مثبت به عنوان موارد عفونت نهفته هپاتیت B به ترتیب با روشهای PCR-SSP و الیزا از نظر چند شکلی ژن ناحیه 1188+ ژن IL-12 و میزان سرمی IL-12 بررسی شدند.
نتایج: دو گروه از نظر وجود آلل CC در ناحیه 1188+ تفاوت معنیدار آماری داشتند ولی در تمام آللهای دیگر تفاوتی بدست نیامد. میزان سرمی IL-12 در بیماران نسبت به گروه سالم نیز تفاوت معنی دار آماری نداشت و بین آللهای ناحیه 1188+ ژن IL-12 و میزان سرمی این سیتوکین نیز ارتباط معنیدار وجود نداشت.
نتیجهگیری: تولید مقادیر کافی سیتوکین IL-12 نقص در این بیماران دارد که شاید ناشی از تفاوت در ژن سیتوکین نسبت به افراد سالم باشد. چون آلل CC با OBI ارتباط معنیدار دارد، به نظر میرسد که این ناحیه از ژن IL-12 اهمیت ویژهای در میزان بیان ژن این سیتوکین داشته باشد. با توجه به عدم ارتباط بین سطح سرمی این سیتوکین با آللهای این ناحیه، بررسی ارتباط این آللها با میزان تولید سیتوکین IL-12 در محیط In vitro می تواند بسیار کمککننده باشد.
Abstract
Introduction: Occult hepatitis B infection (OBI) is a form of hepatitis, which in despite of absence of detectable HBsAg, HBV-DNA is present in peripheral blood of patients.
Objective: Evaluation the relationship between alleles of +1188 in region of IL-12 with serum level of cytokine in patients with occult HBV infection.
Materials and Methods: In this study, the plasma samples of 3700 blood donors were tested for HBsAg and anti-HBc by ELISA. The HBsAg negative ve and anti-HBc positive samples were selected and screened for HBV-DNA by PCR. HBV-DNA positive samples assigned as OBI cases and PCR-SSP and ELISA were performed to examine the polymorphisms in region of (+1188 and serum level of IL-12) respectively.
Results: The results showed that there is a significant difference in CC allele of +1188 region of IL-12 in two groups and no difference in the other evaluated genes. There is not any significant difference in serum level of IL-12 between OBI patients and controls. Our results also showed that there isn’t any significant statistically relation between alleles of +1188 region of IL-12 with serum level of cytokine.
Conclusion: According to the results of this study it could be concluded that OBI patients unable to produce enough quantity of IL-12 and it may be related to different IL-12 gene. CC allele was associated with OBI, hence, it seems that +1188 region of IL-12 gene has an important role in expression of IL-12 gene. Evaluation of relation between polymorphisms in +1188 region of IL-12 gene and its expression. In vitro and under mitogene affect can useful because no association was seen between serum level of IL-12 and alleles of this region.
Hepatitis B, IL-12, Polymorphism(Genetics)
آی ال-12, پلیمورفیسم (ژنتیک), هپاتیت بی
39
46
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-143&slc_lang=fa&sid=1
2013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/18
1392/8/27
2013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/18
1392/8/27
M
Kazemi Arababadi
University of Medical Sciences
محمد
کاظمی عرب آبادی
kazemi24@yahoo.com
Yes
دانشگاه علوم پزشکی رفسنجانUniversity of Medical Sciences
A.A
Pourfathollah
Tarbiat Modarres University
علی اکبر
پور فتح اله
No
دانشگاه تربیت مدرس
GH.H
Hassanshahi
University of Medical Sciences
غلامحسین
حسن شاهی
No
دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان
V
Pooladvand
University of Medical Sciences
وحید
پولادوند
No
دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان
N
Yaghini
University of Medical Sciences
نرگس
یقینی
No
دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان
A
Shamsyzadeh
University of Medical Sciences
علی
شمسیزاده
No
دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان
fa
ارتباط بین جنس جنین و شدت هیپرامزیس گراویداروم
Survey Relationship between the Severity of Hyperemesis Gravidarum and Fetus Sexuality
چکیده
مقدمه: هیپرامزیس گراویداروم (HG) انتهای شدید طیف تهوع و استفراغ حاملگی و بروز آن از 2-3/0 درصد متفاوت است. عوامل زیادی با HG ارتباط دارد که یکی از آنها جنس جنین است بهطوری که در برخی بررسیها دیده شده که شدت HG با جنس جنین دختر ارتباط دارد.
هدف: بررسی ارتباط جنس جنین و شدت HG.
مواد و روشها: در یک مطالعه توصیفی- تحلیلی پرونده پزشکی تمام زنان بارداری که طی سالهای 76 تا 86 به بیمارستان الزهرا (س) رشت مراجعه کردهبودند بررسی شد و از بین آن ها کسانی که با تشخیص HG بستری شدهبودند به شیوه سرشماری انتخاب شدند. معیار تشخیص HG کتونوری درنظرگرفته شد و دادههای مورد نیاز شامل جنس جنین، تعداد روزهای بستری، دفعات بستری، سن، پاریتی، تریمستر بارداری و آزمایشهای بیوشیمی از پرونده استخراج شد. سپس، دادهها وارد نرمافزار14 SPSS شد و با استفاده از روش آماری Fisher Exact Test آنالیز شد.
نتایج: از 197 پرونده ،150 پرونده (14/76%) اطلاعات مورد نظر را داشتند و 9/33% از مادران با جنین پسر و 2/80% از مادران دارای جنین دختر، 4 روز یا بیشتر بستری شدهبودند (0001/0>P). کتونوری شدید در 4/3% از مادران با جنین پسر و 5/16% از مادران با جنین دختر وجود داشت(016/0 >P). 8/45% از مادران با جنین پسر در مقابل 6/62% از خانمهای با جنین دختر هیپراورمی داشتند (045/0 >P). هیپوناترمی در 7/23% زنان با جنین پسر و 8/41% از زنان با جنین دختر وجود داشت(035/0 >P). 4/64% از مادران با جنین پسر و6/84% از مادران با جنین دختر در تریمستر اول حاملگی بستری شدند (006/0=P).61% از مادران با جنین پسر در مقابل 1/79% مادران با جنین دختر HG شدید داشتند (025/0=P).
نتیجهگیری: بین جنس دختر و بسیاری از متغیرهای مرتبط با شدت HG ارتباط آماری معنی دار وجود دارد.افزایش شدت HG در جنس دختر زمانی که تعداد روزهای بستری، کتونوری، هیپراورمی، هیپوناترمی و بستری در تریمستر اول معیار HG شدید باشد، دیده می شود.
Abstract
Introduction: Hyperemesis Gravidarum(HG) is the extreme amount of nausea and vomiting during pregnancy. The incidence of this problem is between 0.3- 2%. HG is multifactorial disorder which fetal sexuality is one of them and some studies indicated the relation between HG and female fetus.
Objective: Survey the relationship between the severity of hyperemesis gravidarum and fetus sexuality.
Materials and Methods: All medical cases of pregnant women who referred to Alzahra hospital from 1997 to 2007 were considered as a descriptive- analytical study. Known cases of HG were selected (separated) between them.
Variables such as fetal sexuality, duration of hospitalization, age, parity, pregnancy trimester, biochemical tests were extracted and analyzed with SPSS 14 and Fisher exact test.
Results: Among 197 cases, 150 cases (76.14%) were selected because of their full information 80.2% of women with female fetus, stayed ≥4 days at the hospital. This amount was 33.9% in women with male fetus (p< 0.0001). Ketonuria ≥3+ (P<0.016), Hyponatremia (P<0.035), Hyperuremia (P<0.045) were 16.5 %, 41.8 %, 62.6% in the first group and this amount were 3.4%, 23.7%, and 3.61% in the second group. 84.6% of women with female fetus and 64.4% of women with male fetus hospitalized in their first trimester (p=0.006). HG was sever in 79.1% of women with female fetus and 61% of women with male fetus (p= 0.025).
Conclusion: This study showed statistical relationship between fetus Sexuality and severity of HG.
The severity of this problem get raised with ketonuria, Hyperuremia, Hypernatermia and hospitalization in the first trimester.
Fetus, Hyperemesis Gravidarum, Nausea, Pregnancy
آبستنی, استفراغ بدخیم حاملگی, تهوع, جنین
47
55
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-144&slc_lang=fa&sid=1
2013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/18
1392/8/27
2013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/18
1392/8/27
M
Mansour Ghanaie
Guilan University of Medical Sciences
ماندانا
منصورقناعی
No
دانشگاه علوم پزشکی گیلان
K
Haryalchi
Guilan University of Medical Sciences
کتایون
هریالچی
No
دانشگاه علوم پزشکی گیلان
A
Heydarzadeh
Guilan University of Medical Sciences
آبتین
حیدرزاده
No
دانشگاه علوم پزشکی گیلان
A
Asgari
Guilan University of Medical Sciences
سیدعلاءالدین
عسگری
s_a_Asgari@gums.ac.ir
Yes
دانشگاه علوم پزشکی گیلان
fa
کلاژن IV و نقش کلیدی آن در تکامل غشاء پایه شبکیه موش
The Key Role of Type IV Collagen in Developing Retinal Basement Membrane in Mouse
چکیده
مقدمه: غشاء پایه ناحیه تخصص یافتهای از ماتریکس خارج سلولی است که نقشهای مختلفی از قبیل تنظیم تکامل، تکثیر و ایجاد بستری برای مهاجرتهای سلولی را بر عهده دارد. از ترکیبهای غشاء پایه، کلاژن نوع IV ساختار اصلی آن را تشکیل میدهد. شبکیه از اندامهای هدف در بیماریهایی نظیر دیابت است که به علت تغییر غشای پایه دچار رتینوپاتی میشود. رتینوپاتی و نفروپاتی دیابتی از عواملی است که تشخیص زود هنگام آنها به درمان بهتر کمک کرده و از مرگ و میر این بیماران جلوگیری میکند.
هدف: ارزیابی نحوه ظهور و توزیع کلاژن نوع IV در مرحلههای جنینی و پس از تولد در غشای پایه شبکیه.
موادو روشها: 24 موش باکره نژاد Balb/cدر شرایط استاندارد محیطی و غذایی نگهداری شدند. بعد از جفتگیری، ایجاد پلاک واژینال در آنها به منزله روز صفر حاملگی تلقی شد. سپس، از روزهای 13 تا 18 حاملگی، روزانه دو موش قطع نخاع شده و سر جنینها ثابت و آمادهسازی بافتی شد. کلاژن نوع IV با پادتن اختصاصی ردیابی شد. مشابه این عمل نیز در نوزادان 1 تا 5 روزه صورت گرفت.
نتایج: کلاژن نوع IV از حدود روز شانزدهم جنینی در غشاء محدودکننده داخلی و خارجی ظاهر شده و تا پایان دوره جنینی بر مقدار این واکنش افزوده میشود. بررسیهای مربوط به روزهای بعد از تولد نیز نشان داد که واکنش غشای پایه شبکیه تا روز سوم به حداکثر میرسد، اما پس از آن تغییر چشمگیری نمیکند.
نتیجهگیری: تکامل شبکیه وابسته به حضور پروتئینهای مختلفی است که از میان آنها کلاژن نوع IV اهمیت ویژهای دارد
Abstract
Introduction: Basement membranes are specialized extracellular matrices serve as development, proliferation and substrates for migration. Collagen fibers specially type IV, are the most important part of this area. As retina is one of the target organs in diabetes mellitus and diabetic retinopathy and diabetic nephropathy are major cause of end stage - renal and retinal diseases and resulting in increased in morbidity and mortality of effected individuals, therefore early diagnosis leads to better treatment.
Objective: Investigation the appearance and distribution of collagen IV during gestational days and early postnatal period.
Materials and Methods: 24 intact female Balb/c mice were kept under normal nutrition and environment condition. After mating, vaginal plug was assumed as zero day of pregnancy. From (13th-18th) days, gestation pregnant mice were sacrified and their embryos as well as pups from 1st to 5th days were collected. For histochemichal studies, the head of specimens were fixed, histological preparation was done and by using monocolonal antibody against for tracing of collagen type IV were carried out.
Results: Our finding revealed that amount of collagen IV in internal limiting membrane (ILM) and extra cellular matrix (ECM) of the retina appearance on embryonic 16th day and increase continuously until end stage of embryonic life. In addition, strong labeling was observed until 3rd day of postnatal period but these reactions did not increase significantly after these periods.
Conclusion: These findings indicate that retinal development is dependent on different proteins by special regards specially collagen IV.
Collagenases, Evolution, Extracellular Matrix, Mice, Retina
تکامل, شبکیه, کلاژنازها, ماتریکس خارج سلولی, موشها
56
62
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-145&slc_lang=fa&sid=1
2013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/18
1392/8/27
2013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/18
1392/8/27
M.R
Nikravesh
Faculty of Medicine
محمدرضا
نیکروش
Nikravesh@hotmail.com
Yes
دانشکده پزشکی
M
Jalali
Faculty of Medicine
مهدی
جلالی
No
دانشکده پزشکی
A.A
Moin
Faculty of Medicine
عباسعلی
معین
No
دانشکده پزشکی
M,H
Karimfar
Faculty of Medicine
محمدحسن
کریمفر
No
دانشکده پزشکی
H
Refighdoost
Faculty of Medicine
هوشنگ
رفیقدوست
No
دانشکده پزشکی
SH
Mohammadi
Faculty of Medicine
شبنم
محمدی
No
دانشکده پزشکی
fa
شیوع سرمی لژیونلا پنوموفیلا در بیماران مبتلا به پنومونی اکتسابی از جامعه
Seroprevalence of Legionella Pneumophila in Patients with Community Acquired Pneumonia
چکیده
مقدمه: لژیونلا پنوموفیلا(Lp) یکی از عوامل عمده پنومونی در دنیاست. بهرغم شرایط اپیدمیولوژی مناسب واحتمال وجود این پاتوژن در منطقه، شیوع عفونت لژیونلا پنوموفیلا در اهواز تعیین نشدهاست.
هدف: تعیین شیوع سرمی لژیونلا پنوموفیلا در بیماران دچار پنومونی اکتسابی از جامعه(CAP) در اهواز.
مواد و روشها: در این مطالعه توصیفی آیندهنگر، در یک دوره یک ساله (1386-1387) 80 بیمار دچار CAP بستری در بیمارستان رازی دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز انتخاب شدند و شیوع سرمی LP در آنها بررسی شد. سرم بیماران با کیت الیزا ساخت کشور اسپانیا از نظرIgG و IgM لژیونلا پنوموفیلا آزمایش شد و با بسته آماری SPSS 16 آنالیز شد.
نتایج: از 80 نمونه آزمایش شده، 12مورد (%15) از نظر IgG و IgM علیه LP مثبت بودند. سن، جنس و محل زندگی تاثیرمعنی داری بر شیوع سرمی نداشت. شیوع کلی مثبت شدن سرمی LP بهطور بارز تحت تاثیر بیماریهای زمینهای( به استثنای دیابت ملیتوس) نبود. تمام بیماران با سرولوژی مثبت سابقه سیگارکشیدن و دریافت قبلی آنتی بیوتیک را داشتند.
نتیجهگیری: LP عامل عفونی شایعی در منطقه اهواز است و باید در بیماران دچار پنومونی بخصوص افراد دیابتی و سیگاری مورد توجه قرار گیرد.
Abstract
Introduction: Legionella pneumophila (LP) is a major cause of pneumonia worldwide. In spite of suitable epidemiological conditions and probability of LP existence in the region, the incidence of LP infection has not been determined in Ahvaz.
Objective: Determination the seroprevalence of LP in patients with Community Acquired Pneumonia (CAP).
Materials and Methods: In this prospective descriptive study, during one year period (2007-2008), 80 admitted patients were selected in Razi Hospital of Jundi Shapoor University of Medical Science in Ahvaz with CAP and was studied the serprevalence of LP among them. Sera were tested for L. pneumophila IgG and IgM by using Elisa kit (Vircell, Spain). Data were analyzed by using SPSS, version 16 statistical package.
Results: Among 80 serum samples, 12 cases (15%) were positive for LP- IgG+ IgM. Age, gender and area of residency did not significantly affect the seroprevalence of L P. (P>0.05). The prevalence of L P seropositivity was not significantly affected by co-morbidities except diabetes mellitus (P>0.05). Smoking and receiving antibiotic was observed in 100% seropositive patients.
Conclusion: Legionella Pneumophila is a prevalent infectious agent in Ahvaz and should be considered in patients with CAP especially in diabetic and smoker patients.
Legionella Pneumophila, Pneumonia, Seroprevalence
پنومونی, لژیونلا پنوموفیلا, همهگیری سرمی
63
69
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-146&slc_lang=fa&sid=1
2013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/18
1392/8/27
2013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/18
1392/8/27
S.M
Alavi
Jundi Shapour University of Medical Sciences
سید محمد
علوی
alavi1329dr@yahoo.com
Yes
دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور
N
Moshiri
Imam Khomaini Razi Hospital
ناصر
مشیری
No
بیمارستان امام خمینی
S.M
Moosavian
Jundi Shapour University of Medical Sciences
سید مجتبی
موسویان
No
دانشگاه علوم پزشکی اهواز
F
Yusefi
Jundi Shapour University of Medical Sciences
فرید
یوسفی
No
دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور
E
Abbasi
Jundi Shapour University of Medical Sciences
عفت
عباسی
No
دانشگاه علوم پزشکی اهواز
fa
ارتباط پایایی موج F با سطح هشیاری در بیماران دچار سکته مغزی
Survey the Correlation between F Wave Persistence and Level of Consciousness in Stroke Patients
چکیده
مقدمه: سطح هشیاری یک عامل مهم در مدیریت بیماران بدحال و پیشبینی پیشآگهی آنهاست. با اینحال هیچ ابزار کمّی و تکرار پذیری برای ارزیابی سطح هشیاری وجود ندارد. بر طبق برخی مطالعات، پایایی موجF میتواند تحت تاثیر سطح هشیاری قرار گیرد.
هدف: ارتباط پایایی موج F با سطح هشیاری در بیماران دچار سکته مغزی.
مواد و روشها: این مطالعه به روش مقطعی انجام شد. 114 بیمار که طی 72 ساعت از سکته مغزی بستری بودند، بر طبق سطح هشیاری خود، هم برحسب GCS و هم طبقه بندی کیفی سطح هشیاری، به گروههای مختلف تقسیم شدند. سپس پایایی موجF در گروههای مطالعه، در هر یک از اعصاب تیبیال بررسی شد و اثر متغیرهای زمینهای سمت مطالعه، سمت فلج، جنسیت و نوع سکته مغزی مورد بررسی قرار گرفت. دادههای مطالعه تحت نرمافزار SPSS14.o وارد رایانه گردید و از مدل آماری ANCOVA برای بررسی فرضیات استفاده شد.
نتایج: ارتباط قابل توجهی بین پایایی موجF با سطح هشیاری، چه برحسب GCS و چه طبقه بندی کیفی سطح هشیاری دیده شد (در هر دو مورد 1 00/0 >p). ارتباط فوق مستقل از اثر سمت مطالعه، سمت فلج، نوع سکته مغزی، و جنسیت بیماران بود.
نتیجهگیری: پایایی موجF می تواند تحت تاثیر سطح هشیاری قرار گیرد. مطالعه موجF ممکن است بتواند به عنوان یک ابزار عینی و کمی برای مستند کردن اختلال سطح هشیاری عمل کند.
Abstract
Introduction: Level of consciousness is an important factor in management of critically ill patients and predicting outcome. However there is no quantitative, reproducible measure for evaluation of consciousness. F wave persistence can be influenced by level of consciousness according to some studies.
Objective: Survey the correlation between F wave persistence and level of consciousness in stroke patients.
Materials and Methods: In this cross sectional study, 114 patients within 72 hours of stroke onset were divided according to their level of consciousness either with GCS and qualitative method. F wave persistence were obtained in each Tibial nerves. Effects of background variables including side of study, side of hemiparesis, type of stroke, and sex were evaluated. Data were analyzed by SPSS14.o and ANCOVA statistic model.
Results: A significant correlation were found between F wave persistence and level of consciousness, either with GCS or qualitative method (P<0.001). These results were independent of the side of study, side of hemiparesis, type of stroke, and sex.
Conclusion: F wave persistence can be influenced by level of consciousness. F wave study may be a useful objective and quantitative measure in documenting the severity of consciousness impairment.
Cerebrovascular Accident, Consciousness, Glasgow Coma Scale
سکته مغزی عروقی, مقیای اغمای گلاسکو, هشیاری
70
76
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-147&slc_lang=fa&sid=1
2013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/18
1392/8/27
2013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/18
1392/8/27
A.R
Ghayeghran
Guilan University of Medical Sciences
امیررضا
قایقران
Ghayeghranamirreza@yahoo.com
Yes
دانشگاه علوم پزشکی گیلان
B
Bakhshayesh Eghbali
Guilan University of Medical Sciences
بابک
بخشایش اقبالی
No
دانشگاه علوم پزشکی گیلان
A
Heidarzadeh
Guilan University of Medical Sciences
آبتین
حیدرزاده
No
دانشگاه علوم پزشکی گیلان
fa
ارتباط خستگی و خصومت با سلامت در بیماران دچار بیماری کرونر قلبی
The Relationship of Fatigue and Hostility with Health in Patients with Coronary Artery Disease
چکیده
مقدمه: خستگی و خصومت میتواند بر سلامت بیماران کرونر قلبی مؤثر باشد.
هدف: بررسی ارتباط خستگی و خصومت با سلامتی بیماران مبتلا به کرونر قلبی.
مواد و روشها: 60 بیمار کرونر قلبی از میان بیماران مراجعهکننده به بیمارستان دکتر حشمت شهر رشت، به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از مقیاس خستگی چالدر، مقیاس خصومت و پرسشنامه وضع بهداشتی استفاده شد. دادههای تحقیق به روش ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند متغیری تجزیه و تحلیل شدند.
نتایج: خستگی مزمن (64/0- = r) و خصومت (25/0- = r) با سلامت بیماران مبتلا به کرونر قلبی رابطه منفی معنیدار دارند(001/0p<). نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیری نشان داد که خستگی جسمی بهترین پیشبینیکننده سلامتی بیماران کرونر قلبی نشان میدهد.
نتیجهگیری: این نتایج ضمن همسویی با یافتههای پژوهشی دیگر، اهمیت و نقش متغیرهای خصومت و خستگی را در سلامتی بیماران مبتلا به کرونر قلبی نشان می دهد.
Abstract
Introduction: Fatigue and hostility can be influence quality of life in patients with coronary artery disease.
Objective: Investigation the relationship of fatigue and hostility with quality of life in patients with coronary artery disease.
Materials and Methods: The samples consisted of 60 coronary heart disease patients which were selected among all coronary artery disease persons who had referred to Heshmat Hospital in Rasht. For gathering data were used. Choreic Fatigue Scale, Hostility Scale and Health survey. Data was analysed by using Pearson correlation coefficient and multiple regression analyses.
Results: The results of Pearson correlation coefficient showed that fatigue (r=-.64) and hostility (r= -.25) are related to quality of life (P<0.05). The results of multiple regression showed that physical fatigue, is the best significant contribute in prediction of quality of life in patients with coronary artery disease.
Conclusion: These results are in keeping with findings from other studies and indicated that the role of fatigue and hostility in quality of life in patients with coronary artery disease.
Coronary Arteriosclerosis, Fatigue, Hostility, Quality of Life
تصلب شرائین کرونر, خستگی, دشمنی, کیفیت زندگی
77
84
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-148&slc_lang=fa&sid=1
2013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/18
1392/8/27
2013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/18
1392/8/27
F
Zahed
Mohaghegh Ardabili University
فاطمه
زاهد
Yes
دانشگاه محقق اردبیلی
A
Abolghasemi
Mohaghegh Ardabili University
عباس
ابوالقاسمی
No
دانشگاه محقق اردبیلی
M
Narimani
Mohaghegh Ardabili University
محمد
نریمانی
No
دانشگاه محقق اردبیلی
A
Salari
Guilan University of Medical Sciences
ارسلان
سالاری
No
دانشگاه علوم پزشکی گیلان
fa
اثر عصاره آبی زعفران بر کاهش حافظه ناشی از تزریق داخل بطنی استرپتوزوتوسین در موش صحرایی نر
The Effect of Aqueous Crocus Sativus L. Extract on Intracerebroventricular Streptozotocin-Induced Cognitive Deficits in Male Rat
چکیده
مقدمه: با توجه به شیوع و اهمیت درمان بیماریهای دستگاه عصبی مرکزی از جمله زوال مغز مثل آلزایمر و نبودن درمان قطعی برای این بیماری و نیز توصیه طب سنتی بخصوص گیاه درمانی در درمان اینگونه بیماریها، در مطالعه اخیر به بررسی یکی از گیاهان سنتی مؤثر بر حافظه و یادگیری در درمان این بیماری پرداخته شده است.
هدف: بررسی اثر عصاره آبی زعفران بر کاهش درک حافظه و یادگیری ناشی از تزریق داخل بطن مغزی استرپتوزوتوسین در موشهای صحرایی نر.
مواد و روشها: برای ایجاد آلزایمر از مدل تزریق استرپتوزوتوسین (µg/kg 3) طی یک عمل جراحی استریوتاکسی در روزهای اول و سوم به شکل دوطرفه در داخل بطنهای مغز موشهای صحرایی نر و میزان حافظه و یادگیری از طریق مدل آزمون احترازی غیرفعال و تشخیص حافظه فضایی با استفاده از مدل مآز Y شکل ارزیابی شد. 60 موش نر به گروههای 1- کنترل 2-شم (دریافت کننده ACSF) 3- کنترل+ درمان با زعفران 4- STZ 5- STZ + درمان با زعفران تقسیم شدند. گروه درمانشونده، از یک روز پیش از جراحی به مدت 3 هفته عصاره زعفران را (mg/kg 30 ) به شکل داخل صفاقی دریافت کرده، سپس وارد آزمونهای یادگیری می شدند. در آزمون مآز Y شکل درصد حرکت در بازویهای غیرتکراری بهعنوان میزان هوش حیوان در حافظه فضایی ارزیابی میشد. در آزمون احترازی هم مدت تأخیر در عبور از اتاق روشن به تاریک پس از پروسه تطبیق بهعنوان داده در نظر گرفته میشد. دادههای آزمون احترازی با آزمون غیرپارامتری کروسکال-والیس بررسی و در صورت معنیدار بودن آزمون من-ویتنی برای مقایسه گروهها استفاده میشد. دادههای آزمون ماز Y شکل هم توسط آزمون ویلکاکسون ارزیابی شد.
نتایج: موشهای استرپتوزوتوسینی درمانشده با عصاره زعفران نسبت به موشهای استرپتوزوتوسینی درمان شده با حلال دارو، انتخابهای صحیح بیشتر و خطای کمتر در مآز Y شکل نشان دادند. بهعلاوه عصاره زعفران به طور معنیدار میزان آسیب حافظه و یادگیری در گروه استرپتوزوتوسین را در مدل آزمون احترازی غیر فعال کاهش داد.
نتیجهگیری: بهطور کلی عصاره زعفران اثر مفیدی در جلوگیری از کاهش حافظه ناشی از تزریق استرپتوزوتوسین داخل بطن مغزی ایجاد میکند و عامل بالقوه در درمان بیماریهای تخریبکننده عصبی مثل بیماری آلزایمر (AD ) است.
Abstract
Introduction: Alzheimer as a prevalent central nervous system disease has no definitive treatment yet. So, regarding to herbal medicine recommendation, an important candidate herb, Crocus sativus L. extract (CSE) was investigated on ICV STZ-induced learning, memory, and cognitive impairment in male rats.
Objective: The Effect of aqueous crocus sativus L. extract on intracerebroventricular streptozotocin-induced cognitive deficits in male rat.
Materials and Methods: We use STZ injection as a model for Alzheimer's disease. For this purpose due to an animal stereotaxic surgery, the rats were injected with STZ-icv bilaterally, on 1st and 3rd days (3 mg/kg). The learning and memory performance was assessed using passive avoidance paradigm, and for spatial cognition evaluation, Y maze task was used. Sixty male rats were divided to following groups: 1- Control, 2- Sham (which received only ACSF), 3-Control + CSE, 4-STZ, 5-STZ+CSE. The STZ-injected rats received CSE (30 mg/kg i.p.). These rats were treatment one day before surgery for three weeks and then were subjected to learning and memory tests. In Y maze test the non repetitive percentage of arm entrance were considered as alternation behavior (intelligence quotient). Data in Passive avoidance task was the latent period (s) for passing from light to dark room due to adaptation periods. However, for the passive avoidance test nonparametric Kruskal-Wallis test was used, which if significant, was followed by Mann-Whitney U-test for pair-wise comparisons. Data for the Y maze task were evaluated by Wilcoxon’s rank sum test
Results: It was found that CSE-treated STZ-injected rats showed higher correct choices and lower errors in Y maze than vehicle-treated STZ-injected rats. In addition, CSE administration significantly attenuated learning and memory impairment in treated STZ-injected group in passive avoidance test.
Conclusion: These results demonstrated the effectiveness of CSE in preventing the cognitive deficits caused by STZ-icv in rats and its potential in the treatment of neurodegenerative diseases such as Alzheimer's disease.
Crocus, Learning, Memory, Rats, Streptozotocin
استرپتوزوتوسین, حافظه, زعفران, موشهای صحرایی, یادگیری
85
93
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-149&slc_lang=fa&sid=1
2013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/18
1392/8/27
2013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/18
1392/8/27
M
Khalili
Shahed University
محسن
خلیلی
najafabady@yahoo.com
Yes
دانشگاه شاهد تهران
Z
Kiasalari
Shahed University
زهرا
کیاسالاری
No
دانشگاه شاهد تهران
B
Rahmati
Shahed University
بتول
رحمتی
No
دانشگاه شاهد تهران
M
Ekhlasi
Shahed University
مجید
اخلاصی
No
دانشگاه شاهد تهران
Y
Azizi
Shahed University
یاسر
عزیزی
No
دانشگاه شاهد تهران
H
Heydari
Shahed University
حمید
حیدری
No
دانشگاه شاهد تهران
fa
نمایه مقالات مجله دانشگاه علوم پزشکی گیلان سال 1388
مقدمه
افزایش حجم اطلاعات بازیابی آن را با مشکل مواجه میکند. نمایهسازی یکی از روشهای کاهش زمان دستیابی به اطلاعات با کیفیت است. همچنین با افزایش منابع و تعداد بهرهگیران زمان دسترسی به منابع با کیفیت نیز افزایش یافته است. یکی از روشهای که برای کاهش زمان دسترسی به اطلاعات مورد استفاده قرار میگیرد نمایه و نمایهسازی است که نمایهساز با تعیین اصطلاحاتی به عنوان نقاط دسترسی به مدرک در بازیابی و تعیین محل مدرک به جوینده اطلاعات کمک میکند. عملکرد یک نمایه عبارت است از ارائه راههای میانبر، نظاممند و مؤثر به استفادهکنندگان برای رسیدن به اطلاعات مورد نیاز. در حقیقت، حجم عظیم مواد چاپی غیرچاپی موجود در جهان، بدون وجود نمایهها دسترسیپذیر نخواهد بود. هدف اصلی از تهیه این نمایه، گردآوری و تنظیم مقالات چاپ شده در 4 شماره سال 1387 مجله دانشگاه علوم پزشکی گیلان است تا کمکی باشد به جامعه پزشکی کشور که بتوانند نیازهای اطلاعاتی خود را رفع نموده و از این طریق در انتخاب موضوع و تحقیقات جدید و هم چنین از ارائه تحقیقات تکراری جلوگیری بعمل آید.
روش کار
نمایه حاضر در 4 قسمت تهیه شده است. نمایه عنوان، مؤلف، موضوع فارسی و موضوع لاتین. تعداد مقالات چهار شماره سال 87 که 51 عنوان بود بصورت الفبایی عنوان منظم گردید که شماره 1 تا 51 مبنای شماره بازیابی سایر نمایه قرار گرفته است. در اطلاعات کتابشناختی از تکرار نام مجله و سال خودداری شدهاست. (مجله دانشگاه- سال 1388). درنمایه مؤلف نام نویسندگان مقاله به ترتیب الفبایی آورده است که شماره بازیابی جلوی آن آمده است که ارجاع به نمایه عنوان به منظور دریافت اطلاعات کتابشناختی میباشد. در نمایه موضوعی فارسی و لاتین براساس تجزیه و تحلیل محتوای مقالات از اصطلاحنامه پزشکی فارسی و Mesh بصورت زبان کنترل شده به مقالات کلید واژه دادهشدهاست که به ترتیب الفبا منظم شدهاند که مبنای بازیابی مقالات بصورت موضوعی قرار گرفته است.
94
102
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-150&slc_lang=fa&sid=1
2013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/18
1392/8/27
2013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/182013/11/18
1392/8/27
حسن
عباسپور
Yes
دانشگاه علوم پزشکی گیلان
زرخاتون
مهدی زاده
No