fa
jalali
1386
7
1
gregorian
2007
10
1
16
63
online
1
fulltext
fa
نقش آنزیم سازنده نیتریک اکسید در خواص ضدآریتمی زعفران (Crocus Sativus) بر گره دهلیزی- بطنی قلب جدا شده خرگوش
The Role of Nitric Oxide Syntase Enzyme Inhibitor on Antiarrhythmic Effects of Crocus Sativus on Isolated Rabbit Atrioventricular Node
چکیده مقدمه: اکسید نیتریک بهصورت مستقیم و غیرمستقیم قادر است خواص الکتروفیزیولوژی قلب را متاًثر کند. از طرف دیگر آنزیمهای سازنده اکسید نیتریک در گره دهلیزی- بطنی نشان داده شدند. بررسیهای مختلف نشانگر اثر کاهنده فشار خون و ضد ایسکمی زعفران است. هدف: تعیین اثرات عصاره هیدرو الکلی زعفران بر خواص پایه و کارکردی گره دهلیزی- بطنی و نقش نیتریک اکسید در مکانیسم اثرات زعفران مواد و روشها: در این مطالعه آزمایشگاهی خرگوشهای نر نژاد نیوزیلندی با روش پرفوزیون گره دهلیزی- بطنی ایزوله در شرایط آزمایشگاهی مناسب و در 3 گروه جداگانه بررسی شدند. در گروه اول(20 (N= به صورت قبل و بعد، عصاره هیدرو الکلی گیاه زعفران ( (Crocus sativusبا غلظت mg/l 2-10×19 برای بررسی خواص الکتروفیزولوژی گره دهلیزی- بطنی خرگوش مورد مطالعه قرار گرفت. در گروه دوم زعفران در حضورl-name با غلظت 75 میکرومول(6N=) و در گروه سوم وراپامیل1/0 میکرومول(6 N=) آزمایش شدند. متغیرهای اصلی در این آزمایش شامل زمان هدایت دهلیزی-گرهای، ونکباخ و زمان تحریک ناپذیری مؤثر وکارکردی بودند. تغییر متغیرهای فوق به صورت فعال و دیجیتال با بورد آنالوگ به دیجیتال و با نرم افزار(AV node pack) اندازهگیری شد. نتایج: نتایج نشانگر اثرمهارکننده عصاره هیدرو الکلی زعفران بر پارامترهای الکتروفیزولوژی پایه(زمان هدایت دهلیزی-گرهای، ونکباخ و زمان تحریک ناپذیری کارکردی) و کارکردی(تسهیل و خستگی) گره دهلیزی- بطنی است. بهطوریکه زمان هدایت دهلیزی-گره ای از 4±4/32 به 4±7/41 و زمان FRP از 3±6/157 به4±7/163 میلی ثانیه افزایش معنیدار نشان داد. همچنین میزان تسهیل از 9/0± 2/6 به 1/1±8/9 و میزان خستگی از 3/0± 9/5 به 1±1/11 افزایش معنیدار داشت. مهارکننده آنزیمNOS (L-Name) اثر زعفران را بر زمان هدایت گره دهلیزی-گره ای و تحریک ناپذیری کارکردی از بین میبرد. نتیجه گیری: عصاره هیدرو الکلی زعفران با افزایش زمان هدایت و تحریک نا پذیری کارکردی میتواند به عنوان داروی ضد آریتمی بکار رود. مکانیسم اثر این گیاه حداقل در بخشی از مسیر نیترینرژیک اعمال میشود.
Abstract Introduction: Nitric oxide, directly or indirectly, can modulate electrophysiological parameters of the heart. On the other hand Nitric Oxide Syntase enzymes were founded in the Av-node. .Various studies pointed to Anti-ischemic and Hypotensive effects of the Crocus Sativus(Saffron). Objective: To determine the effects of Hydroalcholic extract of Saffron on the tonic and functional properties of Atrioventricular Node and the role of Nitic Oxide in the mechanism of Saffron. Materials and Methods: In this experimental study, We used isolated Newlands male rabbits with the method of isolated perfused AV-node in the suitable experimental condition, in three separate groups, in the first group (N=20), we assessed effect of hydroalcoholic extract of Crocus Sativus(19×10-2 mg/l) in order to survey its Electrophysiological effects on AV-node (before and after). In the second group (N=6) Saffron in presence of L-Name (75µmol) and in the third group (N=6) Verapamil (0/1µmol ) were examined. The primary characteristics are including: Nodal Conduction Time (AVCT), Wenckebach Time (WBCL), Effective & Functional Refractory Period(ERP&FRP).All changes in the variables were detected on line by A/D board and Av node pack software. Results: The results have shown an inhibitory effects of Crocus Sativus on basic (AVCT, WBCL, FRP) and Functional Electrophysiological Parameters of AV -node including an increasing AVCT (32.44 to 41.74 msec) and FRP (157.6 3 to 163.7 4 msec). Also we had significant increased in the amount of facilitation and magnitude of fatigue (5.9 0.3 to 11.1 1 msec). NOS inhibitor (L-Name) has preventing effect on depressant effect of Crocus Sativus on AVCT and FRP. Conclusion: The hydroalcholic extract of Crocus Sativus can use as Anti -Arrhythmic drug by increasing (AVCT) and (FRP). A part of its effects mediated by Nitrigic pathway.
Arrhythmia, Nitric Oxide, Saffron, AtrioVentricular Node
آریتمی, اکسید نیتریک, زعفران, گره دهلیزی بطنی
1
10
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-265&slc_lang=fa&sid=1
2013/12/25
1392/10/4
2013/12/25
1392/10/4
V
Khori
وحید
خوری
vaph99@yahoo.com
Yes
M
Nayebpour
محسن
نایب پور
No
E
Rakhshan
الناز
رخشان
No
A
Mir Abbasi
عباس
میر عباسی
No
fa
بررسی ارتباط بین پادتن آنتیفسفولیپید و ضخامت انتیما- مدیای کاروتید در افراد جوان مبتلا به سکته قلبی
Evaluation of the Association between Anti PhospholipidsAntibody and Carotid IMT in Young People with Myocardial Infarction
چکیده
مقدمه: نقش بیماریهای خود ایمنی در پیشرفت آسیب رگها بویژه آترواسکلروز رگهای مغزی و قلبی مورد بحث است. شناخت فاکتورهای خطر جدید و عوامل پیشبینی کننده آن به تشخیص بموقع و اقدام پیشگیرانه منجر میشود.
هدف: بررسی میزان پادتن آنتیفسفولیپید و ضخامت انتیما- مدیای کاروتید و ارزیابی ارتباط بین این دو متغیر در مبتلایان به سکتههای قلبی زودرس.
مواد و روشها: در این مطالعه، 33 بیمار دچار سکته قلبی زیر 50 ساله بدون سابقه بیماری کبدی و کلیوی یا بدخیمی شناخته شده بررسی شدند. عوامل خطر شناخته شده و سطح پادتن آنتیفسفولیپید IgM و IgG در این بیماران و گروه شاهد که از نظر سن و جنس همسانسازی شده بود در شرایط استاندارد اندازهگیری شد. ضخامت انتیمای مدیای کاروتید بیماران و گروه شاهد با دستگاه اولتراسونوگرافی B-Mode و پروب 5/7 مگاهرتز توسط یک متخصص قلب و عروق در سه نقطه از کاروتید در هر سمت اندازهگیری شد. دادهها در نرمافزار SPSS11 وارد و با آزمونهای χ2، T-Student و ضریب همبستگی اسپیرمن تحلیل شد.
نتایج: از 33 بیمار 2/15 درصد زن و بقیه مرد بودند. سطح آنتیفسفولیپید آنتیبادی و نیز میزان مثبت بودن آن در گروه بیماران و گروه شاهد تفاوت معنیدار نداشت. ضخامت انتیما- مدیای کاروتید در هر دو سمت چپ و راست بهطور معنیدار در بیماران بیشتر بود(05/0P<). شاخص توده بدنی، وجود دیابت، مصرف سیگار و هیپرلیپیدمی بطور معنیدار در بیماران بالاتر از گروه شاهد بود(05/0P<). بین عیار پادتن آنتیفسفولیپید و ضخامت انتیما- مدیای کاروتید همبستگی معنیدار بدست نیامد.
بحث: در بررسی ما ضخامت انتیما مدیای کاروتید در مبتلایان به سکته قلبی زودرس بیشتر از گروه شاهد بود. در حالیکه بین دو گروه اختلاف سطح پادتن آنتیفسفولیپید وجود داشت. برخلاف نتایج چند مطالعه مشابه میتوان به ارجح بودن جنسی مردان در این مطالعه اشاره کرد.
Abstract
Introduction: Autoimmune disease is one of the questionable processes in atherosclerosis. Recognition of new risk factors and anticipated agents are caused to on time distinction and take prevention action.
Objective: Survey the level of anti phospholipids anti body and evaluation of association between autoimmune disorder (anti phospholipids antibody) and atherosclerotic phenomena (carotid IMT) in young people with AMI.
Materials and Methods: In this case-control study 33 patient under 50 years old with AMI were included IgG and IgM anti phospholipids antibody were selected carotid ultrasonography were calculated in all participant. The control group adjusted according to age and sex.
Data was analyzed by SPSS-11, statistical analysis were χ2, T-Student and Spearman correlation coefficient.
Results: From all participant 15.2% was female. There was not any difference between case and control groups. But carotid IMT was significantly higher in case croups as comparison with control group. There was not any correlation between antibody and IMT.
BMI, diabetes, cigarette smoking and dyslipidemia were significantly higher in case group.
Conclusion: The higher carotid IMT can recommend atherosclerotic process in young AMI. In contrast to other study, anti phospholipids antibody did not have any difference between two groups. It may be due to more male than female subjection in our study.
Antibodies- Anti Phospholipid, Arteriosclerosis, Myocardial Infarction
آنتی بادیهای آنتی فسفولیپید, انفارکتومی ماهیچه قلب, تصلب شرائین
11
16
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-266&slc_lang=fa&sid=1
2013/12/252013/12/25
1392/10/4
2013/12/252013/12/25
1392/10/4
M
Sadeghi
معصومه
صادقی
M_sadeghi@crc.mui.ac.ir
Yes
H.R
Roohafza
حمیدرضا
روحافزا
No
A.A
Tavassoli
علیاکبر
توسلی
No
S
Asgary
صدیقه
عسگری
No
B
Sabet
بابک
ثابت
No
SH
Hoseini
شیدخت
حسینی
No
fa
ارزش تشخیصی نمای fat - pad خلفی در شکستگیهای نهفته آرنج
The Implication of Fat Pad Sign in Occult Elbow Fracture
چکیده
مقدمه: آرنج عضوی است که در بیشتر ضربهها درگیر است و یکی از شایعترین موارد عکسبرداری از مفصل در بخش اورژانس میباشد جابهجایی fat - pad خلفی در بیماریهای مختلفی مثل هموفیلی و آرتریت روماتوئید و هر بیماری مقارن با بیرونزدگی مفصل نظیر تروما دیده میشود. جابهجایی
fat - pad خلفی میتواند به آشکارسازی شکسگی پنهان ناشی از تروما منجر میشود .
هدف: استفاده از نمای رادیوگرافی fat - pad خلفی در شناسایی شکستگی های نهفته آرنج .
مواد و روشها: این مطالعه به صورت توصیفی آیندهنگر بر 328 بیمار در محدوده سنی زیر 18 ساله با سابقه تروما به آرنج انجام شد. تنها بیماران دارای نمای رادیوگرافی fat - pad خلفی و بدون علائم شکستگی داخل مفصلی وارد مطالعه شدند. پس از سه هفته رادیوگرافی قدامی- خلفی، جانبی و مایل انجام شد. نما از نظر تشکیل کال استخوانی مورد بررسی قرار گرفت و در صورتیکه شاهدی بدست میآمد بهعنوان شکستگی آرنج تلقی میشد.
نتایج: از 328 بیمار8/73% (242 نفر) پسر و 2/26% (86 نفر) دختر بودند. 29%(96 نفر) دارای نمای fat - pad مثبت بدون شکستگی واضح در رادیوگرافی اولی بودند. 85% (82 نفر) پس از سه هفته علائمی از شکستگی داشتند و از این تعداد در 18% (14 نفر) شکستگی دیده نشد. از این موارد، 82%(65 نفر) شکستگی سوپراکوندیلر ،1/4% (5 نفر) شکستگی کوندیل خارجی هومروس و 64/1% (2 نفر) شکستگی کوندیل داخلی داشتند .
نتیجهگیری: میزان بروز نمای fat - pad خلفی در مواردی که در نهایت با علائم شکستگی همراه میشود بالاتر است. استناد به این یافته در اداره بیماران دچار شکستگی نهفته اهمیت بسزایی دارد.
Abstract
Introduction: The elbow is frequently involved in trauma and is one of the most frequently radiographed joint in emergency ward.
Posterior fat pad displacement has been describing in a variety of disorder such as hemophilia, rheumatoid arthritis and any condition that concomitant with joint effusion such as trauma. So it may be the manifestation of an Occult fracture as a result of trauma.
Objective: The purpose of this study was to assessment the implication of posterior fat-pad sign in occult elbow fracture.
Materials and Methods: This research is a prospective and descriptive study that carried out on 328 patients with the age under 18 years old and a history of traumatic elbow injury.
All of patients with the radiographically positive posterior fat pad sign, without any intraarticular fracture were introduced in study. After 3 weeks the injury, anteroposterior, lateral, and oblique radiographs were made and evaluated for evidence of fracture healing ( Periostial reaction). If there was evidence of new bone formation on any of this three radiographs, it was considered to indicate a fracture of elbow.
Result: From 328 patients, 73% (242) were boys and 26%(86) were girls. 29(96)% of patients were posterior fat pad positive sign that 85%(82) of above patient after 3 weeks become positive they had evidence of a fracture and in 18% (14) of patient hadn’t any evidence of fracture. 82% (65) of patients had supracondylar fracture, 41% (5) a fracture of lateral condyl humerus, 1.64% (2) a fracture of medial condyl humerus.
Conclusion: This study demonstrated that the prevalence of posterior fat-pad sign with the evidence of fracture in elbow is very high and need to evaluate the patients with occult fracture correctly is very important.
Adipose Tissue, Elbow Joint,Fracture- Closed
بافت چربیدار, شکستگی بسته, مفصل آرنج
17
20
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-267&slc_lang=fa&sid=1
2013/12/252013/12/252013/12/25
1392/10/4
2013/12/252013/12/252013/12/25
1392/10/4
A
Karimi
علی
کریمی
karimi_ortho@yahoo.com
Yes
M
Haghighi
محمد
حقیقی
No
K
Asadi
کامران
اسدی
No
fa
بررسی تاثیر روزه داری بر میزان قندخون در بیماران دچار دیابت نوع دوم در ماه مبارک رمضان
Effect of Fasting on Blood Sugar in NIDDM Patients in Ramazan Holy Month
چکیده
مقدمه: در مورد تأثیر روزهداری در ماه رمضان بر قندخون ناشتای بیماران دیابتی اختلاف نظر وجود دارد. لذا در این مطالعه برآن شدیم که در این مورد بررسی کنیم.
هدف: بررسی تاثیر روزه داری بر میزان قندخون در بیماران دچار دیابت نوع دوم در ماه مبارک رمضان.
موادو روشها: در یک مطالعه نیمه تجربی 17 بیمار دچار دیابت نوع دوم (12 زن و 5 مرد)، با طیف سنی 65-32 ساله و متوسط سنی 8 6/48 سال بهروش نمونهگیری آسان انتخاب شدند. همه آنها تحت درمان با قرصهای خوراکی یا رژیم غذائی بودند و تمام ماه رمضان را روزه گرفتند. بیمارانی که دچار عوارض علامت دار دیابت از نظر بالینی بودند و کسانی که زیر 30 سال یا بالاتر از 65 سال داشتند به مطالعه وارد نشدند. برای اندازهگیری قندناشتا(بهروش آنزیمیک) قبل و در طی ماه رمضان دوبار، به فاصله 2 هفته نمونه خون گرفته شد. به بیماران توصیه اکید شد که همان ترکیب و مقدار کالری مواد غذائی را که قبل از ماه رمضان استفاده میکردند در خلال ماه مبارک نیز ادامه دهند.
نتایج: متوسط قندخون ناشتا قبل و در خلال ماهرمضان به ترتیبmg/dL 25/56 35/152 وmg/dL 29/25 18/140 بودکهاختلاف قابلتوجهی را نشاننمیداد.
نتیجه گیری: روزه داری تاثیر قابل ملاحظهای بر قند خون ناشتای بیماران دیابتی نداشت.
Abstract
Introduction: There is controversy about the effect of fasting on fasting blood sugar of diabetic patients. In this study we are going to determine this issue in the patients with type II diabetics (DM2).
Objective: Survey the effect of fasting on blood sugar in NIDDM patients in Ramazan month.
Materials and Methods: In a quasi experimental study, 17 NIDDM patients (5 males & 12 females) aged 32-65 years old, with the mean of 48.6±8 years old were selected by easy sampling. All patients were on oral agents or diet and fasted during a Ramazan month. Patients with symptomatic diabetic complications & those under 30 & over 65 years old were of this study. Blood was drawn for FBS before & during fasting month at 2 weeks. interval. The cases were emphasized to observe the same diet constituents & calorie as before the holy month.
Results: The mean of FBS before & during the holy month was 152±56 mg/dl and 140±25 mg/dl respectively. The difference between fasting blood sugar was not significant.
Conclusion: Fasting did not have any significant effect on FBS in diabetic group of patients.
Blood Glucose, Diabetes Mellitus- Insulin- Dependent, Fasting
دیابت شیرین وابسته به انسولین, روزه داری, گلوکز خون
21
25
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-268&slc_lang=fa&sid=1
2013/12/252013/12/252013/12/252013/12/25
1392/10/4
2013/12/252013/12/252013/12/252013/12/25
1392/10/4
S
Kalantary
سعید
کلانتری
kalantari@gums.ac.ir
Yes
fa
بررسی اثر هیپوگلیسمیک و هیپولیپیدمیک تجویز خوراکی و درازمدت سیاهدانه (Nigella sativa) در موش صحرایی دیابتی
Survey The Hypoglycemic and Hypolipidemic Effect of Chronic Oral Administration of Nigella Sativa in Diabetic Rat
چکیده
مقدمه: در طب سنتی و اسلامی شواهد متعددی مبنی بر اثر ضد دیابت سیاهدانه وجود دارد. در این تحقیق اثر هیپوگلیسمی و هیپولیپیدمی این گیاه مورد بررسی قرار گرفتهاست.
هدف: بررسی اثر هیپوگلیسمیک و هیپولیپیدمیک تجویز خوراکی و درازمدت سیاهدانه (Nigella sativa) در موش صحرایی دیابتی.
مواد و روشها: موشهای صحرایی نر (n=44)بهطور تصادفی به چهار گروه کنترل، کنترل تحت تیمار با سیاهدانه، دیابتی و دیابتی تحت درمان با سیاهدانه تقسیم شدند. برای دیابتی شدن از داروی استرپتوزوتوسین به میزان mg/Kg60 داخل صفاقی استفاده شد. ملاک دیابت، گلوکز سرم به میزان بیش از mg/dl 250 در نظر گرفته شد. دو گروه تحت تیمار با سیاهدانه نیز پودر مخلوط شده این گیاه با غذای استاندارد موش (25/6%) را به مدت 2 ماه دریافت کردند.
نتایج: گلوکز سرم در گروه دیابتی افزایش معنیداری را در هفتههای چهارم و هشتم در مقایسه با هفته قبل از آزمایش نشان داد (P<0.001)، در حالیکه میزان آن در همین هفتهها در گروه دیابتی درمان شده در مقایسه با گروه دیابتی تفاوت معنیدار نشان نداد. در بررسی آماری میزان تریگلیسیرید در گروه دیابتی در هفته هشتم نسبت به هفته قبل از بررسی افزایش معنیدارنشان داد (P<0.05). ولی در همین هفته در گروه دیابتی با درمان سیاهدانه در مقایسه با گروه دیابتی بهطور معنیدار پائینتر بود(P<0.05). علاوه بر آن کاهش معنیدار در میزان کلسترول سرم در گروه دیابتی درمان شده با سیاهدانه در هفته هشتم در مقایسه با گروه دیابتی بدست آمد(P<0.05).
نتیجه گیری: تجویز خوراکی سیاهدانه در مدل تجربی دیابت قندی باعث کاهش معنیدار میزان تریگلیسیرید و کلسترول سرم میشود که میتواند در به حداقل رساندن برخی از عوارض بیماری مؤثر باشد.
Abstract
Introduction: There are some reports about Anti-Diabetic effect of black seed in Islamic and traditional medicine. Therefore, hypoglycemic and hypolipidemic effect of this medicinal plant was investigated.
Objective: Survey the hypoglycemic and hypolipidemic effect of chronic oral administration of Nigella Sativa in diabetic rat.
Materials and Methods: Male Wistar rats (n=44) were randomly divided into 4 groups, including control, black seed-treated control, diabetic, and black seed-treated diabetic. For induction of diabetes, Streptozotocin (STZ 60 mg/Kg i.p.) was used at a single dose intraperitoneal. A serum glucose level higher than 250 mg/dl was considered as diabetic state. The treatment groups received oral administration of black seed-mixed pelleted food (6.25%) for two months.
Results: The results showed there were significant increase in serum glucose level in diabetic group 4 and 8 weeks after interventation as compared with the week before periment(P<0.001), Although there were no significant difference between same groups at the same time Nigella Sativum treatment of diabetic rats did not show any significant effect. In addition. Also, triglyceride level in diabetic group increased 8 weeks after interventation in comparison with related data one week before the study (P<0.05) and there was a significant lower level of triglyceride in Nigella Sativum-treated diabetic rats (p<0.05). Furthermore, a similar high significant reduction was obtained for black seed treated-diabetic group as compared to diabetic group regarding serum cholesterol level (p<0.05).
Conclusion The obtained results demonstrated that oral chronic administration of Nigella Sativum could significantly reduce Serum Triglyceride and Cholesterol Level in Diabetic rats and this may reduce some Diabetic complications.
Cholesterol, Diabetes Mellitus, Hypoglycemia, Nigella sativa,Rats, Triglycerides
تری گلیسیرید, دیابت شیرین, سیاهدانه, کاهش قند خون, کلسترول, موشهای صحرایی
26
31
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-269&slc_lang=fa&sid=1
2013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/25
1392/10/4
2013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/25
1392/10/4
M
Roghani
مهرداد
روغنی
mehjour@yahoo.com
Yes
T
Baluchnejadmojarad
توراندخت
بلوچ نژاد مجرد
No
F
Roghani-Dehkordi
فرشاد
روغنی دهکردی
No
fa
شیوع پوسیدگی دندان در کودکان معلول 12-6 ساله استان گیلان
Prevalence of Dental Caries Among Disabled 6-12 Years Old Children in Gilan State
چکیده
مقدمه: با توجه به اهمیت خاص برنامهریزی برای بهداشت و پیشگیری در کودکان معلول به دلیل مسائل اجتماعی، اقتصادی، جسمی و پزشکی آنها، شناسائی و ارزیابی وضعیت سلامتی و بیماریهای دهان و دندان در این افراد ضروریست. با توجه به تحقیقات قبلی رابطه بین تغذیه و پوسیدگی (دندان) دراین کودکان به علت بالا بودن DMFT بهتر است بیشتر بررسی شود.
هدف: بررسی شیوع پوسیدگی دندانی در کودکان معلول.
مواد و روشها: در این تحقیق از نوع توصیفی تعداد 82 کودک 12-6 ساله معلول (28 دختر و 54 پسر) مورد بررسی قرار گرفتند. تمام کودکان معلول تحت پوشش سازمان بهزیستی استان گیلان بودند و همه آنها مورد معاینه بالینی قرار گرفتند. متغیرهای مهم مورد بررسی عبارت بودند از وضعیت پوسیدگی و اکلوژن، سن، جنس، وضعیت و علت معلولیت بود. برای آنالیز دادهها از نرم افرار SPSS استفاده شد.
نتایج: در کل نمونهها میانگین DMFT در دندانهای دائمی 23/2، در دندانهای شیری 25/4، در 12 ساله ها 4 و در 6 ساله ها 2/1 بود. میانگین DMFT در کودکان آموزشپذیر36/2 و درکودکان تربیت پذیر07/3 بدست آمد.
نتیجهگیری: شیوع پوسیدگی دندان در این کودکان نسبت به کودکان طبیعی بیشتر است که با بالارفتن سن و نیز معلولیت افزایش مییابد و میزان آن با نوع تغذیه و بهداشت ضعیف این کودکان رابطه مستقیم دارد.
Abstract
Introduction: Due to certain issues such as social, economical, physical & medical problems among the disabled children, planning for health, prevention & also recognition of their oral health require a particular attention. It is necessary to identify and assess the health status and oral diseases among these people. Due to high DMFT in these children it is better to assess the relationship between diet and caries.
Objective: This study aimed to evaluate the prevalence of dental caries among physically & mentally disabled children in gilan province.
Materials and Methods: A total of 82 participants aged 6-12 years, 28 female and 54 male took were assessed. This is a descriptive study done in 2003 in Gilan and SPSS 10 soft ware was used fordata analysis.
Results: Findings showed that mean value of DMFT in permaent teeth of all cases was 2.23 and in decidous teeth was 4.25 & it was 4 among 12 years of age. There were 1/2 in 6 y/o children and 2/36 in educatables and 3.07 in trainable samples
Conclusion: According to achieved results it can be emphasized that number of dental caries in disabled children are greater than the children of normal health of the same age and the number of caries increases with the age and severity of disability and decreases with improvement of oral hygiene and socio-economical status of the families.
Disabled Children, Dental Caries,Prevalence
پوسیدگی دندان, کودکان معلول, میزان همهگیری
32
36
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-270&slc_lang=fa&sid=1
2013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/25
1392/10/4
2013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/25
1392/10/4
M
معصومه
اسکندری
M_eskandari2001@yahoo.com
Yes
A.R
علیرضا
دوستی
No
fa
تأثیر سیپروفلوکساسین موضعی در پیشگیری از اتوره زودرس پس از گذاشتن گرومت در اوتیت میانی سروز
Effect of the Topical Cyprofloxacin in Preventation of Early Post Tympanostomy Otorrhea in Serous Otitis Media
چکیده
مقدمه: میرنگوتومی و گذاشتن گرومت از شایعترین اعمالی است که در درمان اوتیت میانی سروز صورت میگیرد. از عوارض شایع عوارض پس از آن، اتوره میباشد. بررسی پیشگیری از بروز اتوره زودرس و جلوگیری از انسداد و یا دفع گرومت، روشهای درمانی مختلفی توصیه شدهاست. یکی از این روشها استفاده از آنتی بیوتیک موضعی است. در این بررسی فایده سیپرو فلوکساسین در جلوگیری از بروز اتوره بررسی شده است.
هدف: بررسی تأثیر استفاده از قطره آنتی بیوتیکی موضعی در پیشگیری از بروز اتوره زودرس بوده است.
مواد و روشها: این کارآزمایی بالینی بر روی 98 بیمار (196 گوش بیمار) مبتلا به اوتیت میانی سروز مقاوم که کاندید عمل جراحی گذاشتن گرومت بودند، انجام گرفت. در همه بیماران در موقع عمل جراحی گرومت گذاری گوش راست، سیپروفلوکساسین موضعی 3 قطره چکانده شده و گوش چپ به عنوان کنترل در نظر گرفته شد. همه بیماران 2 هفته پس از عمل جراحی از نظر وجود اتوره مورد معاینه بالینی قرار گرفتند.
نتایج: میزان کلی اتوره 04/2% بوده است که در سمت راست(با مصرف آنتی بیوتیک) این میزان صفر درصد و در سمت کنترل 08/4% بوده است که از نظر آماری معنی دار نبوده است.
نتیجه گیری: در بررسی ما اگرچه مصرف آنتی بیوتیک سبب کاهش بروز اتوره زودرس پس از عمل جراحی گذاشتن گرومت شد ولی این اختلاف بارز نبوده و مصرف آن توصیه نمی گردد.
Abstract
Introduction: Myringotomy and Grommet insertion is one of the most common operations that occurred in the Otorhinolaryngology. The most frequent complication after this operation is Otorrhea. Several treatments are suggested for preventation of early Otorrhea. One of them is the topical antibiotic therapy.
Objective: To determine the effect of topical antibiotic therapy in preventation of early otorrhea.
Materials and Methods: This non controlled clinical trial study was done on 98 cases of Refractory Serous Otitis Media (196 ears) that were candidated of Myringotomy and Ventilation tube insertion. We used 3 drops of topical Cyprofloxacin in right ear and considered left ear as control. All patients were examined for Otorrhea two weeks after surgery.
Results: Total Otorrhea rate was 2.04%. This rate was 0 and 4.08 percent in right and left (control) ears, respectively. This difference was not statistically significant.
Conclusion: Although use of topical antibiotic therapy effect on decreasing of early Otorrhea after Grommet insertion. This difference is not statistically significant.
Ciprofloxacin, Otitis Media- Serous, Otitis Media with Effusion, Ventilation
اوتیت میانی سروزدار, اوتیت میانی همراه با ترشحات, تهویه, سیپروفلوکساسین
37
42
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-271&slc_lang=fa&sid=1
2013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/25
1392/10/4
2013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/25
1392/10/4
M.M
Jalali
میر محمد
جلالی
mmjalali@gmail.com
Yes
A.R
Koosha
عبدالرحیم
کوشا
No
fa
ارزیابی متغیرهای تفکیک کننده بیماران دارای اولین تجربه کمردرد حاد از افراد سالم
Evaluation of Differentiate Variables in Patients with First-episode Acute Low Back Pain of Healthy Subjects
چکیده
مقدمه: به نظر بسیاری از محققان پیشگیری ثانویه در بیماران دچار کمردرد به علت امکانپذیری نسبت به پیشگیری اولیه اهمیت بیشتری دارد. در موضوع کمردرد به علت این که بیشترین هزینه درمان صرف گروه کوچکی از بیماران میشود که کمردرد در آنان مزمن شده یا ناتوانشان کردهاست، یافتن متغیرهای پیشبینیکننده ناتوانی میتواند بسیار ارزشمند باشد.
هدف: مقایسه بیماران دچار اولین تجربه کمردرد حاد با افراد سالم برای یافتن متغیرهای تفکیککننده بیمار از سالم.
مواد و روشها: در یک مطالعه شاهد ـ موردی، 32 بیمار با اولین تجربه کمردرد حاد با 51 فرد سالم، از نظر متغیرهای ضخامت عضلات راست شکمی، مایل خارجی، مایل داخلی و عرضی شکم(اندازهگیری شده با سونوگرافی)، ثباتکمریـ لگنی(با استفاده از دستگاه باز خورد فشار) و همچنین تحمل فلکسوری و اکستانسوریتنه، مقایسه شدند.
نتایج: در گروه سالم میانگین تحمل فلکسوری143ثانیه، تحمل اکستنسوری 58/240 ثانیه و نمره ثبات کمری-لگنی 30/7 و در گروه بیمار این میانگین ها به ترتیب 61/47، 71/62و 81/4 بدست آمد. این تفاوت در هر سه متغیر در این دو گروه معنیدار بود. میانگین ضخامت عضله عرضی شکم در گروه بیمار کمتر از گروه سالم و ضخامت عضله راست شکمی در گروه بیمار بیش از افراد سالم بوده است گرچه این تفاوت ها از نظر آماری معنی دار نبود.
نتیجهگیری: تغییر تحملی، ثبات و ضخامت ماهیچه نه تنها در کمردرد مزمن بلکه پس از اولین تجربه کمردرد حاد نیز بوجود میآید.
Abstract
Introduction: Many researchers believed that in patients with low back pain, secondary prevention because of its possibility is more important than primary prevention. The most cost be used for patients who will have disability, finding disability preventing variables predictor can be very important.
Objective: Comparison of patients with first-episode acute low back pain and healthy subjects in order to finding differentiate variables.
Materials and Methods: In this experimental case-control study were selected two groups including patients with first episode low back patients (n=32) and normal subjects (n=51). Studied variables were thickness of rectus abdominis muscles, obliques externous muscles, obliques internous muscles, transversus abdominis muscles (measured by ultrasonography), Lumbo-pelvic stability (measured by pressure biofeedback) and muscle endurance.
Results: Mean flexor endurance was (143secound), mean extensor endurance was(240.58 secound) and lumbopelvic stability was(7.30) in normal group. These variables were 47.61, 62.71 and 4.81 in patient group. These three variable had significant statistically differences. The mean of Thickness of transverses abdominis in patient group is less than normal group and rectus abdominis thickness in patient group is more than normal group but these differences were not significant.
Conclusions: Endurance, lumbo-pelvic stability and muscle thickness may be change not only after chronic low back pain but also after first episode acute low back pain.
Abdominal Muscle, Back Pain, Ultra Sonography
سونوگرافی, کمردرد, ماهیچه شکمی
43
50
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-272&slc_lang=fa&sid=1
2013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/25
1392/10/4
2013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/25
1392/10/4
A.A
Norasteh
علیاصغر
نورسته
asgharnorasteh@yahoo.com
Yes
E
Ebrahimi Takamjani
اسماعیل
ابراهیمی تکامجانی
No
M
Salavati
مهیار
صلواتی
No
J
Rafiee
جواد
رفیعی
No
E.A
Abbas Nezhad
عنایت ا...
عباس نژاد
No
fa
بررسی شیوع نقص ژنتیکی آنزیم گلوکز-6-فسفات دهیدروژناز (G6PD) در شهرستان رشت
Survey of the Prevalence of Glucose-6-Phosphate Dehydrogenase Deficiency in Rasht-Iran
چکیده
مقدمه: نقص ﮋنتیکی آنزیم G6PD شایعترین نقص آنزیمی در جهان است که گستره متفاوتی در جمعیتهای مختلف دارد و شیوع آن از 1/0 تا 50 درصد متفاوت است. پیامد بالینی آن از جمله آنمی همولیتیک حاد و یرقان نوزادی در مناطقی که عوامل اکسیدان مثل لوبیای fava وجود دارد بیشتر بروز میکند.
هدف: بررسی شیوع این نقص درمرکز استان گیلان به عنوان یکی از مناطق شایع مصرف لوبیای fava.
مواد و روشها: در مطالعهای مقطعی بر 1190 نوزاد در بیمارستان الزهرای شهر رشت آزمون FST (Fleurocent Spot Test ) انجام شد. از این تعداد 605 نفر پسر و 585 نفر دختر بودند.
نتایج: شیوع کمبود G6PD در پسران 8/9 درصد (5/12-5/7 CI95%:) و در دختران 1/3 درصد (9/4-9/1 CI95%:) و در مجموع 4/6 درصد (8-5 CI95%:) بود. رابطه معنی دار بین کمبود G6PD و ترم یا ﭘره ترم بودن نوزادان بدست نیامد.
نتیجه گیری: با توجه به اینکه نقص ﮋنتیکی G6PD یک صفت مغلوب وابسته به X است، شیوعی در حدود سه برابر در پسران قابل انتظار است. در شمال نسبت به جنوب ایران شیوع کمتری دارد(احتمالاٌ به دلیل شیوع بیشتر مالاریا در جنوب کشور). زیاد بودن عوارض بالینی در شمال به علت مصرف زیاد از لوبیای Fava در این منطقه است و عاقلانه ترین راه برای پیشگیری، غربالگری نوزادان و آموزش پدر و مادرها است.
Abstract
Introduction: G6PD Deficiency is the most common enzyme deficiency in all over the world. The prevalence of this defect differs in the different parts of the world (from 0.1 to 50 percent). Clinical complications such as Acute Hemolytic Anemia and Neonatal Jaundice are common in areas that materials which have oxidant factor such as Fava bean is used excessively.
Objective: Study of the prevalence of this defect in Rasht.
Materials and Methods: In this cross-sectional study, 605 male and 585 female neonates were examined by FST (Fluorescent Spot Test) in 17 Shahrivar Hospital.
Results: 59 males (9.8%, CI 95%=7.5-12.5%) and 18 females (3.1%, CI 95%= 1.9-4.9%) were detected as G6PD Deficient. Total prevalence was 6.4 percent (CI 95%: 5-8 percent). It is obvious that G6PD Deficiency in males was more than females (p0.1).
Conclusion: Because G6PD is sex related, its three times more prevalence in male compared with female in expected. This deficiency is more common in south compared with north of Iran(probably because of malaria) but the excessive use of Fava bean is the main reason for incidence of its complications in this area, then, the wise policy would be screening neonates and instruction parents.
Epidemiology, Glucose-6-Phosphate, Glucose phosphate Dehydrogenase, Jaundice- Neonatal
اپیدمیولوژی, گلوکز-6-فسفات, گلوکزفسفات دهیدروژناز, یرقان نوزادی
51
56
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-273&slc_lang=fa&sid=1
2013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/25
1392/10/4
2013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/25
1392/10/4
D
Khalili
داود
خلیلی
ndavood@yahoo.com
Yes
M
Jafroodi
مریم
جفرودی
No
S.A
Sajedi
سید آیدین
ساجدی
No
M
Shameli Rad
مریم
شاملی راد
No
F
Abdollahi
فهیمه
عبدالهی
No
K
Alipour Kanafi
کاوه
علیپور کنفی
No
E
Sabahi
عمادالدین
صباحی
No
A
Alipour Kanafi
ارازگل
حزبی
No
fa
بررسی اسکارکلیه در کودکان دچار عفونت ادراری و برگشت ادرار از مثانه به میزنای
Evaluation of Renal Scar in Children with VUR and Urinary Tract Infection
چکیده
مقدمه: اسکار پیلونفریت حاد شایعترین علت بیماری یکطرفه پارانشیم کلیه است که قادر است در نهایت به ایجاد فشار خون بالا، عیب عملکرد کلیه و نارسائی مزمن کلیه بیانجامد. لذا نظر به اهمیت تشخیص و درمان عفونتهای ادراری در کودکان و نقش برگشت ادرار از مثانه به حالبvesicoureteral reflux)) به عنوان عامل مستعدکننده در ایجاد اسکار کلیه، این بررسی انجام شد.
هدف: بررسی اسکارکلیه در کودکان دچار عفونت ادراری و برگشت ادرار از مثانه به میزنای در بیمارستان 17 شهریور رشت(85-1383).
مواد و روشها: در این مطالعه توصیفی کودکانی انتخاب شدندکه به علت عفونت ادراری به درمانگاه مراجعه کرده یا در بیمارستان هفده شهریور رشت بستری شده و در طی بررسی دچار برگشت ادرار از مثانه به حالب نیز بودند. در این بیماران، 6-4 ماه بعد برای بررسی اسکار اسکن DMSA انجام شد و نتایج با نرمافزار SPSS و t-testمورد ارزیابی قرار گرفت.
نتایج: از 128 کودک مورد مطالعه 106تن دختر(83%) و22 نفر پسر (17%) بودند. از 33 بیمار دچار VUR ، 24 کودک دختر و 9 کودک پسر بودند.از 66 واحد کلیه بررسی شده 42 مورد دچار VUR بودند و بقیه VUR نداشتند. اسکار کلیوی در64% از موارد دارای برگشت و در 5/12% از موارد بدون برگشت دیده شد و در 31 مورد و 11 کلیه از تمام کودکان VUR وجود داشت. 8 مورد برگشت درجه1، 13 مورد برگشت درجه 2، 17 مورد برگشت درجه3، 3 مورد برگشت درجه 4 و1مورد دچار برگشت درجه 5 بودند. از نظر محل اسکار 47% در قطب فوقانی، 22% در قطب میانی و 31% در قطب تحتانی دیده شد. از 27 مورد کلیه دچار اسکار 11 مورد در کلیه راست و 16 مورد در کلیه چپ وجود داشت.
نتیجهگیری: پسران وگروههای سنی زیر دو سال دارای درجههای بالاتر برگشت و اسکار بودند. در ضمن رابطه ای بین سن کودکان و اسکار بدست نیامد (p>o.o5). با توجه به نتایج، بررسی این بیماران از نظر برگشت ادراری برای ارزیابی اسکار اهمیت دارد.
Abstract
Introduction: Pyelonephritic scarring is the most common cause of Unilateral Renal Paranchymal Disease that ultimately could be terminated to hypertention, Renal Insufficiency and Chronic Renal Failure. Regarding to the importance of diagnosis and treatment of Urinary Tract Infection and VUR as risk factor for renal scar formation. This study was performed in according to probality of renal scar in patients with urinary tract infection.
Objective: Survey the Renal Scar in Children with VUR and Urinary Tract Infection in 17 Shahrivar Hospital in Rasht(2004-2006).
Materials and Methods: In this descriptive study all children with UTI and VUR who had referred or hospitalized in 17 shahrivar Clinic Hospital were selected. For evaluating Renal Scar, DMSA Scan was performed 4-6 months after the last UTI. The received findings were evaluated by SPSS soft ware and T.test.
Results: Of 128 patients, 106 cases were female and 22 patients were male of 33 patients with VUR 24 cases were female and 9 patients were male. Among 66 checked renal units, 42 units had VUR and 24 units had not Reflux. Renal Scar was observed in %64 units with VUR and %12.5 of renal units without VUR. In male patients 11 units and in Female’s children 31 units had reflux. Renal scar was observed in upper pole (%47) middle pole (%22) and lower pole (%31). Renal Scar was observed in 11 units of the right kidney and 16 units of the left kidney.
Conclusion: The results of this study showed that male and age lower than 2 years old had higher risk for VUR and scar. There is no relationship between the age of children and Renal Scar (P>0.05). According to these findings, evaluation and early diagnosis of VUR and Renal Scar and proper treatment are very important.
Children,Cicatrix, Urinary Tract Infections, Vesico- Uretoral Reflux
برگشت ادرار از مثانه به میزنای, جای زخم, عفونتهای مجرای ادرار, کودکان
57
61
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-274&slc_lang=fa&sid=1
2013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/25
1392/10/4
2013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/25
1392/10/4
A
Safayi Asl
افشین
صفائی اصل
Afshin_safaei2@yahoo.com
Yes
fa
یافتههای سونوگرافی در فاسیولیاز انسانی
The Sonographic Findings in Human Fascioliasis
چکیده
مقدمه: فاسیولیاز انسانی توسط ترماتودبرگی شکلی بنام فاسیولاهپاتیکا بروز میکند و انسان بطور اتفاقی به آن مبتلا میشود. بهنظر میرسد بروز این عفونت در جهان رو به افزایش باشد. فاسیولیاز انسانی درتشخیص افتراقی هپاتیتهای حاد، بدخیمیها و سایر عفونتهای کبدی قرار میگیرد. تشخیص این بیماری براساس یافتن تخم انگل در مدفوع یا ترشح دوازدهه یا بررسی سرولوژی است. پرتونگاری مفیدترین روش اثبات تشخیص و نیز پیگیری درمان است.
هدف: هدف این مطالعه ارائه نماهای سونوگرافی فاسیولیاز انسانی در کبد در اپیدمی اخیر در شمال ایران است و چون با متاستاز و بدخیمیهای کبد در تشخیص افتراقی قرار میگیرد، سونوگرافی قادر است به تشخیص آن کمک شایانی بنماید.
مواد و روشها: از سال 1378 تا 1379، 248 بیمار که به علت دردهای شکمی در ناحیه فوقانی و راست شکم و با ائوزینوفیلی بالا توسط گاستروانترولوژیستها و متخصصان بیماریهای عفونی ارجاع شده بودند بررسی شدند. دستگاه سونوگرافی از نوع ALOKA 288 با پروب5/3 مگاهرتز بود و محل انجام مطالعه کلینیک خصوصی سونوگرافی و نوع مطالعه توصیفی بود. سونوگرافی در تشخیص فاز کبدی بیماری و افتراق آن کمک کنندهاست. دادهها پس از جمعآوری جهت پردازش به نرم افزارSPSS.10 سپرده شد. آزمون آماری مورد استفاده Chi-Square بود. P کمتر از05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
نتایج: 78 نفر(5/31%) مذکر و 170 نفر (5/68%) مؤنث بودند. اکثر آنها 40-20 ساله بودند. 2/45% آسیب در پارانشیم کبد داشتند. بهترتیب 3/7% ، 7/13% و 8/4% بیماران ابتلای مجاری صفراوی، کیسه صفرا و ابتلای همزمان کبد و مجاری صفراوی داشتند و در 29% بیماران هیچ یافته غیرعادی در سونوگرافی دیده نشد. شایعترین محل آسیب کبد، سگمان خلفی لوب راست بود. بین محل درگیری و سن و جنس بیماران تفاوت آماری معنیدار بدست نیامد.
نتیجهگیری: اولتراسونوگرافی میتواند نقش مهمیدر تشخیص، پیگیری و درمان فاسیولیاز انسانی داشته باشد.
Abstract
Introduction: Human Fascioliasis is a commonplace infection caused by leaf-shaped Trematode
“ Fasciola hepatica” incidentally affects a human host. It seems that the incidence of infection is increasing in worldwide. Human Fascioliasis has differentially diagnosed from hepatobiliary diseases such as acute hepatis, neoplasms and other liver infections.
Diagnosis of the disease is achieved by locating the ova either in feces or duodenal drainage or by serologic studies. Imaging techniques are the most useful methods for confirming the diagnosis and also follow up of treatment. In this article, we present Ultrasonographic features of human Fascioliasis in the hepatitis phase to differentiate it from lesions such as metastasis and primary malignant liver tumor.
Objective: Survey the sonographic findings role in Human Fascioliasis.
Materials and Methods: 248 patients were selected from 1998 to 1999. All of patients refered by gastroenterologists and infectious disease specialists. Our sonographic apparatus brand was ALOKA 288 with 3.5 MHZ probe in a private clinic. Sonographic study could be helpful to differentiate hepatic facioliasis from tumoral liver disease. Data were collected and analyzed by SPSS.10 software. We used Chi-Square Test for analysis. P value less than 0.05 was considered significant.
Results: 78 (31.5%) were males and 170 (68.5%) were females. A majority of involvement patients aged 20-40 years. 45.2% had paranchymal involvement, 7.3%, 13.7%, 4.8% had Biliary Tracts involvement, Gall bladder infection by worms and involvement of both liver and Biliary Tracts, respectively. There was no abnormal findings in 29% of patients. The most frequent site of liver involvement was posterior segment of right lobe. There was no significant difference between site of involvement and sex or age groups.
Conclusion: Ultrasonography can play an important role in the diagnosis of Human Fascioliasis
Fasciola Hepatica, Fascioliasis, Ultrasonography
سونوگرافی, فاسیولای کبد, فاسیولیاز
62
67
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-275&slc_lang=fa&sid=1
2013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/25
1392/10/4
2013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/25
1392/10/4
A
Alizadeh
احمد
علیزاده
Alizadeh_ahmad@yahoo.com
Yes
F
Mansour Ghanaii
فریبرز
فریبرز منصور قناعی
No
A.R
Sobhani
عبدالرسول
سبحانی
No
fa
بررسی فراوانی برخی عوامل همراه با نارسایی سرویکس در زنان باردار
Survey the Associated Factors with Incompetent Cervix in Pregnant Women
چکیده
مقدمه: نارسایی دهانه رحم، اتساع تدریجی و بدون درد در این عضو است که با ایجاد سقط تکراری یا زایمان زودرس موجب از دست رفتن حاملگی میشود.
25-20% از علل زایمان زودرس مربوط به این نوع نارسایی است. این عارضه علاوه بر تحمیل عوارض جسمی و روانی بر مادر، پیامد طولانی مدت و صرف هزینه بسیار در نوزادان را بدنبال دارد. از این رو تشخیص بموقع نارسایی دهانه رحم و توجه به شناسایی عوامل همراه آن حائز اهمیت است.
هدف: تعیین فراوانی تعدادی از عوامل همراه با نارسایی دهانه رحم.
مواد و روشها: این مطالعه به شیوه مقطعی- توصیفی از مهر 1383 تا مرداد 1384 بر 90 بیمار باردار بین هفتههای 12تا 20 حاملگی انجام شد که براساس شرححال، معاینه بالینی و سونوگرافی واژینال، دهانه رحم آنها نارسا بود و یا با تشخیص نارسایی دهانه رحم سرکلاژ (cerclage)شده بودند. اطلاعات مورد نیاز براساس تنظیم پرسشنامهای گردآوری و سپس تجزیه و تحلیل شد.
نتایج: فراوانی در مادران نولی پار(3/43%) بیش از مادران نخستزا وچندزا بود. میانگین طول دهانه رحم mm9/27 برآورد شد. از عوامل همراه، بیشترین فراوانی مربوط به سقط (70%) و پس از آن اتساع و کورتاژ (4/48%) بود. 5/45% بیماران همراهی هر دو عامل سقط و کورتاژ را داشتند. فراوانی چندقلویی 5/7% ، کرایو 7/6% ، پارگی دهانه رحم 6/5% و کونیزاسیون2/2% بود. هیچیک ازبیماران سابقه کوتریزاسیون نداشتند.
نتیجهگیری: هر چند که برای بررسی بیشتر در مورد عوامل همراه نارسایی دهانه رحم انجام یک مطالعه تحلیلی (مقایسهای) توصیه میشود ولی از نتایج این مطالعه برمیآید که باید تا حد امکان از عوامل ایاتروژن بخصوص اتساع و کورتاژ غیرضروری پرهیز و با ارتقای مهارتها در این زمینه و نیز با استفاده بیشتر از گشادکنندههای هیدروفیل یا دارویی مثل پروستاگلندینها در دهانه رحم میتوان در آینده از تعداد موارد نارسائی دهانه رحم کاست.
Abstract
Introduction: Incompetent cervix is a gradual and painless dilatation of cervix that can cause loss of pregnancy with inducing recurrent abortion or preterm labor, 20-25% of preterm labors are associated with Incompetent cervix. This illness can cause physical and psychological disorder for mother and so long illness or costly care for neonates. Thus early diagnosis of incompetent cervix and assessment of its associated factors is very important.
Objective: Determine the frequency of some associated factors with incompetent cervix.
Materials and Methods: This descriptive cross-sectional study was done on 90 patients (from September 2004 till August 2005) who showed the Incompetent cervix on the basis of history, clinical examination and vaginal sonography or was done cerclage. Data was collected by questionnaire and was analyzed.
Results: The frequency of Nulipar mothers (43.3%) was more than Primipars and Multipars. Mean cervix length was 27.9 mm. The most frequency in associated factors belonged to abortion (70%) and then D;C (48.4%). (45.5%) of patients had abortion and curettage simultaneously. Frequency was in multiple gestation7.5%, cryo 6.7%, rupture of cervix 5.6%, conization 2.2% and nobody had history of cauterization.
Conclusion: An analytic comparative study is recommended for more considering associated factors with incompetent cervix. This study showed that we must avoid of unnessassary dilatiation and curettage and improve our skills and so use of chemic dilators as prostaglandins for preventing of incompetent cervix.
Cervix Incompetence, Pregnancy, Risk Factor
آبستنی, عوامل خطر, دهانه رحم نارسا
68
73
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-276&slc_lang=fa&sid=1
2013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/25
1392/10/4
2013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/25
1392/10/4
F
Mirbolouk
فریبا
میربلوک
Faribamirbolook_md@yahoo.com
Yes
Y
Madadi
یاسمن
مددی
No
fa
اثر پیشگیری آنتی بیوتیک در کاهش کشت مثبت ادرار بیمارانESWL در بیمارستانهای شهر رشت
Survey the Effect of Prophylactic Antibiotic Therapy in Reducing the Chance of Positive Urine Calture in Patients Who Undergo ESWL in Rasht Hospitals
چکیده
مقدمه:سنگ شکنی بوسیله امواج اولتراسوند برون اندامی (ESWL:Extracorporeal Shock Wave Lithotripsy) بهطور گسترده در درمان سنگهای ادراری استفاده می شود و یکی از عوارض آن بروز عفونت دستگاه ادراری است. در مورد تأثیر پیشگیرانه آنتی بیوتیک اختلاف نظر وجود دارد.
هدف: ارزیابی تأثیر آنتی بیوتیک پروفیلاکسی در کاهش عفونت ادراری در بیماران پس از ESWL .
مواد وروشها: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی کنترل شده بر 88 بیمار دچار سنگ دستگاه ادراری است که برای سنگ شکنی در آنها ESWL انجام شد. این افراد بهطور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. یک گروه آنتی بیوتیک جنتامایسین یکساعت قبل از انجام ESWL و گروه دیگر پلاسبو دریافت کردند.پس از 10 روز کشت ادرار برای تمام بیماران انجام شد و نتایج با روشهای آماری و آزمون کای دو مورد ارزیابی و تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایج:کشت ادرار در 2 بیمار(5/4%) که آنتی بیوتیک پروفیلاکسی دریافت کرده بودند مثبت و در 3 بیمار گروه کنترل(8/6%) مثبت شد(<P05/0).
آزمون کای دو ارتباطی بین درمان با انتی بیوتیک پروفیلاکسی و کاهش کشت مثبت ادرار نشان نداد.
نتیجه گیری: بین تجویز آنتی بیوتیک پروفیلاکسی و احتمال بروز عفونت ادراری ارتباط معنی دار وجود ندارد. بهرحال بررسی بیشتر توصیه میگردد.
Abstract
Introduction: Extra Corporal Shock Wave Lithotripsy (ESWL) is the most common treatment of urinary system stone. One of the ESWL complications is urinary tract infections .There is controversy about preventive effect of prophylactic antibiotic therapy in infectious complications.
Objective: Assessing the effect of antibiotic prophylaxis in reducing the chance of positive urine culture in patients who undergo ESWL in Rasht Hospitals (Iran).
Materials and Methods: This is a controlled randomized clinical trial that carried out on 88 patients with Urolithiasis who underwent ESWL for Lithotripsy. They divided in 2 groups randomly that for one group prophylactic antibiotic and for the other group placebo have been administered. After 10 days urine culture for all patients was performed and results were analyzed with chi-square test.
Result: Positive urine culture were 4.5%(2patients) in patients who administered prophylactic antibiotic therapy and 6.8% (3 patients) in control group patients (p>0.05).
There was no satisfactory relationship between prophylactic antibiotic therapy and decreased positive urine culture.
Conclusions: There is no significant Differences between prophylactic antibiotic therapy and decreased positive urine culture .However, more studies is recommended.
Antibiotics, Lithotripsy, Urinary Tract Infections
آنتی بیوتیکها, سنگ شکنی, عفونتهای مجرای ادرار
74
77
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-277&slc_lang=fa&sid=1
2013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/25
1392/10/4
2013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/25
1392/10/4
I
Khosro panah
ایرج
خسروپناه
Roshani@gums.ac.ir
Yes
A
Roshani
علی
روشنی
No
M
Salehi
محمد
صالحی
No
GH.R
Mokhtari
غلامرضا
مختاری
No
S.A
Asgari
سید علاءالدین
عسگری
No
S
Falahat kar
سیاوش
فلاحتکار
No
R
Mohamad zadeh
رقیه
محمد زاده
No
S
Nick pour
سارا
نیک پور
No
fa
گزارش اولین مورد بیماری نورون محرکه با الگوی مدرس از ایران
Report of the First Case of Madras Motor Neuron Disease
چکیده
مقدمه: بیماریهای نورون محرکه، گروهی از بیماریهای دژنراتیو دستگاه عصبی هستند که با دژنرسانس نورون محرکه تحتانی در نخاع و راههای کورتیکواسپاینال مشخص میشوند و در برخی موارد ابتلای هستههای حرکتی اعصاب بصلالنخاع نیز دیده میشود. در این بیماریها اختلال حسی و اتونوم وجود ندارد.
الگوی مدرس بیماری نورون محرکه بیشتر در جنوب هند دیده میشود و در افراد زیر 30 ساله دیده میشود. تظاهر شناخته شده آن شامل فلج بولب با ابتلای اعصاب جمجمهای هفتم تا دوازدهم جمجمهای، کری حسی ـ عصبی، آتروفی اندامها و بندرت آتروفی اپتیک و علایم مخچهای است.
معرفی بیمار : بیمار دختر 16 سالهایست که از 6 سالگی دچار کاهش شنوایی با الگوی حسیـ عصبی بوده و تا 10 سالگی نیز پیشرفت داشته است. از حدود 3 سال قبل از مراجعه، ضعف اندامها با سیر پیشرونده با شروع از اندامهای تحتانی آغاز شده و از حدود 3 ماه پیش از مراجعه، علایم آسیب بولب در وی بروز کرد. بررسیهای بالینی و فرابالینی بیمار، مؤید این الگوی بیماری نورون محرکه بوده است .
نتیجهگیری: این الگوی بیماری نورون محرکه بندرت از خارج از هند گزارش شده است و تاکنون هم مورد مشابهی در ایران گزارش نشده است . نکته قابل توجه در مورد این بیمار سیر آن است که از اکثر موارد گزارش شده قبلی نسبتا سریعتر رخ داده است.
Abstract
Introduction: Motor neuron disorders are a group of Neurodegenerative disorders which consist of degeneration of lower motor neurons and corticospinal tract. Sometimes there is involvement of medallary motor nuclei.
In these group there is no involvement of sensory and autonomic systems. Madras pattern of Motor Neuron Disease (MMND) is mostly seen in southern India. Most of cases is being below 30 years of age. Classic features of disease include bulbar palsy with involvement of seventh to twelfth cranial nerves, sensori-neural deafness, weakness and atrophy of muscles of limbs and rarely optic atrophy and cerebellar signs.
Case study: Our patient was a 16 years old girl who has sersori-neural hearing loss since 10 years before admission with a progressive course until 10 years of age. Weakness of limbs has started about 3 years before admission with a progressive course and bulbar palsy has started since 3 months before admission.
Clinical and paraclinical studies were compatible with diagnosis of MMND.
Results and Conclusion: MMND was reported rarely from other countries except India. Our case has characteristic features of MMND and there was no other report of MMND from Iran yet. Our patient had more progressive course rather than most of other reported cases.
Amyotrophic Lateral Sclerosis, Hearing Loss, Sensorineural, Motor Neuron Disease
بیماری نورون حرکتی, تصلب جانبی آمیوتروفیک, ناشنوایی حس عصبی
78
82
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-278&slc_lang=fa&sid=1
2013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/25
1392/10/4
2013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/25
1392/10/4
M
Forooghi pour
محسن
فروغیپور
Alifp04@yahoo.com
Yes
M.R
Azar pazhooh
محمدرضا
آذرپژوه
No
S.A
Roodbari
سیدعلی
رودباری
No
H
Amiri
حسین
امیری
No
H
Bahar Vahdat
هومن
بهار وحدت
No
fa
گزارش یک مورد نوریلمومای رتروپریتوئن
مقدمه
نوریلموم(شوانوم) رتروپریتوئن از موارد نادر(5/0تا 1/2%) آن بشمار می رود(1) زیرا این تومور بیشتر در ناحیه سر و گردن و مدیاستن بروز میکند و به علت نبود نشانه مشخص بالینی، بندرت قبل از جراحی قابل تشخیص است و اغلب باعث اشتباه تشخیصی میشود. ما در اینجا یک مورد آن را گزارش میکنیم که به عنوان توده کلیوی جراحی قرار گرفت ولی تشخیص آسیبشناسی آن نوریلموم بود.
گزارش بیماری
بیمار زن 58 سالهای بود که در تاریخ 23/11/84به علت درد پهلوی راست از حدود 5 ماه قبل از آن به مطب خصوصی مراجعه کرده بود. درد حالت مبهم و مداوم داشت و همراه با احساس سنگینی و بدون انتشار بود. همراه آن سابقه هماچوری، تب، لرز، و بیاشتهایی و کاهش وزن را ذکر نمیکرد. 5 سال قبل به علت نامشخص هیسترکتومی شده بود.
در معاینه بیمار چاق بود و بزرگی ارگانها و توده شکمی لمس نشد. سایر بررسیهای عمومی و شاخصهای آزمایشگاهی طبیعی بود.
در سونوگرافی، توده توپر وهیپواکو به ابعاد حدود mm51×115ودر CT Scan توده توپر با نواحی نکروز در قسمت خلفی و خارجی کلیه راست نشاندادهشد. (ش-1) بیمار مورد جراحی قرار گرفت. توده به علت نداشتن تهاجم به کلیه، به آسانی از قسمت خلفی و فوقانی کلیه و لوب تحتانی کبد جدا و خارج شد. گزارش آسیبشناسی توده نوریلموم(شوانوم) بود
(ش-2).
شکل 1: یک توده نسبتا هموژن (well defined) با نواحی نکروز مرکزی را نشان می دهد.
شکل2:سلولهای دوکیشکلکهاغلببهصورتپلکانیقرارگرفتهاند.
بحث و نتیجهگیری
نوریلموم توموری نادر در رتروپریتوئن است که از نظر بالینی تشخیص قبل از جراحی آن به علت رشد آهسته و شیوع پایین و نبود نشانههای اختصاصی دشوار است مگر آن بزرگ و قابل لمس شود یا بر ارگانهای مجاور فشار وارد آورد(2و3).
در سونوگرافی، تودههای کوچک، معمولاً توپر و هیپواکو هستند و با رشد تومور، نواحی نکروز و
استحاله کیستی در آن ظاهر میشود(4). درCT اسکن، بهصورت تودههای هموژن، هیپودنس با جدار مشخص (Well-demarcated) و با رشد تومور در آن کیست دیدهمیشود(5). تشخیص قطعی با بررسیآسیبشناسی بعدازجراحیدادهمیشود. تومور، معمولاً تهاجمموضعی دارد ولی بندرت متاستاز میدهد در نتیجه پیشآگهی آن عالیست. از جراحی غیرضروری رادیکال باید اجتناب ورزید. عود بعد از جراحی نادر است(6).
سرطانهای پشت صفاق, نوریلموم
83
84
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-279&slc_lang=fa&sid=1
2013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/25
1392/10/4
2013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/252013/12/25
1392/10/4
S.A
سید علاءالدین
عسگری
No
M
ماندانا
منصور قناعی
M_m_ghanaie@gums.ac.ir
Yes
S
سیاوش
فلاحتکار
No
F
فرشید
پوررضا
No