fa
jalali
1383
10
1
gregorian
2005
1
1
13
52
online
1
fulltext
fa
تشنج ناشی از پنتیلن تترازول موجب بیان تظاهر c- fos در مغز موش صحرایی می گردد
Pentylentetrazol- Induced Seizure Induces Immediate Early Gene c- fos in Rat Brain
چکیده
مقدمه: یکیاز مهمترین موضوعات بیولوژی نوین, توصیف مکانیزمهای مولکولی سازگاری موجودات به محرکهای محیطی است. در این زمینه پروتواونکوژن
c-fos که شاخصی مفید جهت ردیابی محرکها در سیستم عصبی به شمار می رود، از اهمیت بسزایی برخوردار است. c-fos به عنوان یک فاکتور نسخه بردار توسط سیگنالهای محیطی به طور اختصاصی القاء و سبب تنظیم تظاهر ژنهای هدف می گردد.
هدف: در این مطالعه بر آن شدیم تا ساختمانهای مغزی را که در جریان تشنج دچار افزایش فعالیت نورونی می شوند، با تکنیک بیان ژن c-fosردیابی کنیم.
مواد و روش ها: در مطالعه حاضر پنتیلن تترازول به عنوان داروی تشنج زا به مقدارmg/kg 65 و به طریق داخل صفاقی به موش صحرایی تزریق و سپس دو ساعت بعد از ایجاد تشنج، مغز حیوانات گروه کنترل و آزمایش همزمان جهت پروسه ایمونوهیستوشیمی آماده گردید. در این تکنیک آنتی بادی c-fos ، کیت ABC وDAB , جهت شناسایی نورونهای دارای پروتئین FOS مورد استفاده قرار گرفت.
نتایج: نتایج نشان می دهد ژن c-fos متعاقب تشنج ناشی از داروی پنتیلن تترازول در مناطق گیروس دنتال, هیپوکامپ, قشر حسی و سیستم لیمبیک بیان می گردد و احتمال داردFOS به عنوان یک پروتئین هسته ای به DNA متصل و سبب ایجاد پاسخهای طولانی مدت اختصاصی به تشنج و شکل پذیری سیناپسی در راستای تطابق و سازگاری گردد.
نتیجه گیری: از آنجا که پروتئین FOS قادر به اتصال به بخش تنظیمی ژنهای هدفی چون پروانکفالین میباشد و این ماده به طور وسیعی بعد از تشنج رها میگردد، لذا کشف ارتباط FOS و ژنهای هدف در شکل گیری پاسخ مناسب سیستم عصبی و ایجاد سازگاری ازاهمیت قابل توجهی برخوردار است.
Abstract
Introduction: One of the most important subjects in modern biology is to explain the molecular mechanisms by which an organism adapts in response to environmental signals. In this area, the protooncogene c- fos is widely used as a useful marker for tracing stimuli in the nervous system. It is considered as a general transcription factor, which can regulate expression of related target genes.
Objective: The purpose of this research was to study the brain structures involved in seizure using c-fos expression mapping.
Materials and Methods: In this study, we used pentylentetrazole 65mg/kg, i.p, as a kindling inducing drug and approximately two hours after the drug usage, immunohistochemical analysis was performed using immunoperoxidase staining with c-fos antibody, ABC kit and DAB.
Results: Results showed a dramatic and specific induction of c-fos in the nuclei of neurons in dentate gyrus, hippocampus, somatosensory cortex and limbic system.
Conclusion: It is possible that FOS, a nuclear protein binding to the regulatory part of some target genes such as proenkephaline which is widely released after seizure can contributes to neural plasticity.
Therefore, finding the relationship of FOS with target genes in forming appropriate response in nervous systems plasticity is of great importance.
Brain, c- fos, Immediate Early Genes, Pentylentetrazol, Seizure
پنتیلن تترازول, تشنج , سی فوس ( c- fos ) , مغز
1
7
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-440&slc_lang=fa&sid=1
2014/02/9
1392/11/20
2014/02/9
1392/11/20
P
Babaei
پروین
بابایی
Yes
B
Soltani
بهرام
سلطانی
No
fa
تاثیر مصرف داروی فنوباربیتال در دوران حاملگی بر تکامل لوله عصبی و اسکلتی در موش
Effect of Phenobarbital on Neural Tube and Skeletal Development in Rats During Pregnancy
چکیده
مقدمه : فنوباربیتال از داروهای آرامبخشی است که در درمان صرع استفاده می شود. اداره کل نظارت بر مواد غذایی و دارویی آمریکا این دارو را از نظر مصرف در دوران حاملگی، در گروه D دسته بندی کرده است .مادران بارداری که تحت شرایط خاص از این دارو استفاده می کنند، احتمال بروز ناهنجاریهایی از قبیل هیپوپلازی ناخنها و بند آخرانگشتان دستها وپاها ،بدشکلی هایی در جمجمه و صورت وناهنجاریهای قلبی در نوزادان آنها وجود دارد.گزارشهای پراکندهای نیز دال بر وقوع ناهنجاریهای شدیدتری مثل سندرم جنینی هیدانتویین و داون نیز بر اثر این دارو وجود دارد.
هدف: این مطالعه به منظور تعیین طیف ناهنجاریهای دارو ی فنوباربیتال صورت گرفت.
مواد و روش ها:30 سر موش ماده بالغ نژاد Balb/c 5/2 ماهه باوزن تقریبی 28 تا 32 گرم انتخاب ودر شرایط استاندارد اتاق حیوانات نگهداری شدند. جهت جفتگیری از تعداد 3 موش ماده به همراه یک موش نر به مدت یک شب در داخل قفس نگهداری شده و رؤیت پلاک واژنی در روز بعد بعنوان زمان صفر حاملگی تلقی شد. موشها به سه گروه تجربی I با دوز دریافتی mg/kg 3/1 ، تجربی II با دوز دریافتی mg/Kg 6/2 از آمپول فنوباربیتال و گروه شاهد دریافت کننده سرم فیزیولوژی، تقسیم شدند. تزریق از روز اول بارداری به مدت 10 روز متوالی ، به صورت داخل صفاقی انجام شد. موش ها در روز 18 حاملگی تشریح شده ، جنینها جمع آوری و با سرم فیزیولوژی شستشو داده شدند و به وسیله میکروسکوپ تحقیقاتی استریو مدل OLYMPUS SZX JAPAN مورد بررسی ماکروسکوپی قرار گرفتند. اطلاعات با استفاده ازآزمون ANOVA و 2 توسط نرم افزا ر Spss-10 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت .
نتایج: بیشترین میزان نا هنجاریها در گروه تجربی دوم(دوز mg/kg 6/2) دیده شد. در سیستم اسکلتی جنینها، ناهنجاریهایی به صورت عدم چرخش مناسب، کوتاهی اندام ، جابجایی در محل اندام ودر سیستم عصبی به صورت آنسفالوسل دیده شد.در گروه تجربی اول (دوز mg/kg 3/1) نیزهمین شکل از نقایص اما با شدت کمتر و مواردی از اگزنسفالی و اسپینابیفیدا دیده شد.
نتیجه گیری: این تحقیق نشان داد که اگر از داروی فنوباربیتال در اوایل بارداری به طور مستمراستفاده شود می تواند ناهنجاریهای شدیدتری ایجاد کند.
Abstract
Introduction: Phenobarbital is a anti epileptic drug (AED). FDA has classified this drug as a D group and pregnant women who take this drug under appropriate conditions may have neonates with congenital malformations e.g. hypoplasia of finger or toe nails and digital phalanges, facial and skull deformities and cardiac malformations. Some of the case reports showed severe malformations for this drug such as fetal hydantoin and down syndromes.
Objective: This study was carried out to reveal the malformations spectrum of Phenobarbital malformations.
Materials and Methods: 30 Balb/c mature female rats, aged 2.5 months and weighted 28 to 30 gr were housed in environmentally controlled room. A group of 3-4 females were caged with a single male of proven fertility overnight. Finding of vaginal plug on the following morning was regarded as a gestational day (GD) 0. Rats were divided into experimental groups ex. І=received 1.3 mg/kg and ex. ІІ=received 2.6 mg/kg doses of Phenobarbital vial and one control group which received normal saline via intraperitoneally during the first consecutive 10 days of pregnancy. Rats were dissected in GD18 and embryos were collected and then washed with normal saline. Macroscopic observation was done by OLYMPUS SZX JAPAN stereomicroscope. Data were analysed by ANOVA and X2 tests by means of SPSS software.
Results: Most of the malformations were in the group ІІ (dose 2.6 mg/kg). Embryos had extensive malformations in the skeletal and nervous system such as short limb, distortion and dislocation of the limbs, scoliosis, encephalocele. The group І (Dose 1.3 mg/kg) also showed these malformations but with a lower severity and some cases of exencephaly and spina bifida.
Conclusion: This study revealed that Phenobarbital can induce new severe malformations if this drug is used continuously in the early stage of pregnancy.
Abnormalities, Phenobarbital, Pregnancy, Teratogen
آبستنی, عامل ایجاد نقص جنین, فنوباربیتال, ناهنجاری ها
8
15
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-441&slc_lang=fa&sid=1
2014/02/92014/02/9
1392/11/20
2014/02/92014/02/9
1392/11/20
M
Afshar
محمد
افشار
Yes
M.J
Golali pour
محمدجعفر
گلعلی پور
No
P
Maleki nejhad
پیمان
مالکی نژاد
No
H
Kalali
هنگامه
کلالی
No
fa
بررسی شیوع آلودگی به شپش سر در دانشآموزان مدارس ابتدایی استان گیلان در سال تحصیلی 82ـ1381
A Survey of Prevalence of Pediculosis Among Primary School Students of Guilan Province in the School year of 2002-3
چکیده
مقدمه:آلودگی به شپش سر یکی از بیماری های شایع در کودکان است. اولین علامت شاخص درآلودگی به شپش سر خارش شدیدی است که در اثر خونخواری از بدن میزبان ایجاد می گردد.آسیبهای ایجاد شده در ناحیه پوست سر وگردن به وسیله شپش زمینه را برای عفونتهای ثانویه باکتریایی فراهم می کند.
هدف: تحقیق حاضر که نوعی مطالعه توصیفی است، به منظور بررسی شیوع آلودگی به شپش سر در دانش آموزان مدارس ابتدایی استان گیلان در سال تحصیلی 82-1381 انجام گرفت.
مواد و روشها: 2906 نفر از دانشآموزان که به روش نمونهگیری خوشهای از میان دانشآموزان پایههای اول تا پنجم مدارس ابتدایی استان گیلان انتخاب شده بودند، توسط مربیان آموزش دیده و با استفاده از ابزارهایی چون ذرهبین و پنس مورد بررسی قرار گرفتند. در ضمن دانش آموزان به پرسشنامهای حاوی اطلاعاتی در خصوص وضعیت شخصی، خانوادگی و اجتماعی پاسخ دادند. اطلاعات با استفاده از آزمون مجذور کای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایج: در این پژوهش از 2906 دانشآموز مورد مطالعه، تعداد 129 نفر (5/4 درصد) آلوده به شپش سر بودند که از این تعداد در تمامی موارد تخم شپش (رشک) مشاهده گردید. آلودگی در مدارس دخترانه 7/5 و در مدارس پسرانه 3/3 درصد بوده و میزان آلودگی در شهر 2/3 درصد و در روستا 7/5 درصد بوده است. همچنین از نظر آماری تفاوت معنیداری بین آلودگی به شپش سر و متغیرهای میزان تحصیلات والدین، شغل پدر، حضور مربی بهداشت، میزان آگاهی، پایه تحصیلی وجود داشت و از نظر آماری رابطه معنیداری بین آلودگی و شغل مادر وجود نداشت.
نتیجهگیری: نتایج نشان داده است که 5/4 درصد دانشآموزان ابتدایی استان گیلان مبتلا به شپش سر بودهاند. شیوع بیماری در میان دانشآموزان دختر بیش از پسر و در میان دانشآموزان مدارس مناطق روستایی بیش از دانشآموزان مناطق شهری بوده است. از سوی دیگر، نتایج نشان داده است که شیوع فراوانی شپش سر در میان دانشآموزان گیلانی کمتر از میانگین درصدهای مشاهده شده در تحقیقات انجام شده در داخل و خارج کشور بوده است. با توجه به نتایج حاصله از آزمون متغیرهای داده شده مشخص گردید که میزان تحصیلات والدین، حضور مربی بهداشت، شغل پدر، میزان آگاهی دانشآموزان و پایه تحصیلی در میزان آلودگی بین دانشآموزان نقش بسزایی دارد.
Abstract
Introduction: Head lice infestation is one of the most common disease of children.The first major symptom of a louse infestation can be intense itching caused by the louse feeding. Breaks in the skin caused by the louse and resultant scratching can cause secondary bacterial skin infection.
Objective: This descriptive study was conducted to evaluate the prevalence of pediculosis among primary school students of Guilan province in the school year of 2002-3.
Materials and Methods: 2906 students of the first-fifth grades in the primary schools selected by cluster sampling were examined by experienced educators and instruments like lens, forceps and the qusetionnaire were used. The data were compared with chi square analysis.
Results: Out of 2906 students selected in this study, 129(4.5%) persons were infected with pediculosis. The rate of infection in girls school was 5.7% and in boys school was 3.3%. The rate of infection was 3.2% in urban and 5.7% in villages. Also, there was a statistically significant difference between infection and variables such as father’s occupation, health educator, rate of parents, education, rate of knowledge, educational level and there was no statitically significant difference between infection and mothers’ occupation.
Conclusion: Rasults indicated that 129 (4.5%) students were infected with pediculus humanus capitis. The rates of prevalence in villages were more than those in cities. The prevalence among girls were more than boys. Also, results showed that the prevalence of pediculosis among Guilan primary school students was less than average percentages observed in other students inside and outside Iran. Regarding to the results obtained from the variables test showed that education of parents, father’s occupation, presence of health educator, rate of knowledge and perceptions, educational level play an important role in acquiring infection in students.
Pediculosis, Pediculus, Students
آلودگی به شپش سر, دانش آموزان, شپش
15
24
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-442&slc_lang=fa&sid=1
2014/02/92014/02/92014/02/9
1392/11/20
2014/02/92014/02/92014/02/9
1392/11/20
R
Pourbaba
رضا
پوربابا
Yes
M
Moshkbide Haghighi
محسن
مشکبید حقیقی
No
R
Habibi Pour
رضا
حبیبیپور
No
M
Mirza nezhad
مصطفی
میرزانژاد
No
fa
بررسی سرطان مری وبرخی عوامل مرتبط با آن درحاشیه جنوب شرقی دریای خزر
Factors Associated with Esophageal Cancer in the Southeast Part of the Caspian Sea
چکیده
مقدمه: سرطان مری هشتمین سرطان شایع در کل جهان(4% از کل) وششمین علت منجر به مرگ ناشی از سرطان است.حاشیه جنوب شرقی دریای خزر یکی از شایعترین مناطق بروز سرطان مری درسطح جهان می باشد.
هدف: هدف از انجام مطالعه حاضر بررسی ارتباط نوع بافت شناسی این سرطان با عواملی چون سن وجنس افراد مبتلا در منطقه بوده است.
مواد وروش ها: مطالعه توصیفی تحلیلی حاضر از نوع مقطعی وجامعه مورد مطالعه کلیه بیماران مراجعه کننده به مراکز پاتولوژی ودرمانی استان گلستان طی سالهای 79-1375 بوده است که تشخیص سرطان مری برای آنها مسجل شده بود. بعد از مراجعه به مراکز پاتولوژی سطح استان واستخراج برگه های پاتولوژی، اطلاعات مورد نظر از قبیل مشخصات فردی و نوع بافت شناسی تومور وارد چک لیست شد. سپس داده ها با نرم افزار آماری SPSS-10 وارد رایانه شده و به وسیله آزمونهای آماری کای دو ،one-way ANOVA وMann-Whitney مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.سطح معنی داری آزمون α=0.05 تلقی شد.
نتایج: طی سالهای 1375 تا 1379 در منطقه جنوب شرقی دریای خزر، 491 مورد سرطان مری ثبت شده بود .کارسینوم سلول سنگفرشی نوع غالب بافت شناسی تومور مری در این ناحیه بوده ودر افراد مؤنث شایعتر بود. نوع بافت شناسی تومور ارتباط معنی داری با جنس افراد داشته واین ارتباط مستقل از عامل سن بود. در مطالعه حاضر دیده شد که این ارتباط تنها در گروه سنی بالاتر از 50 سال قابل ارزیابی است.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که عوامل دموگرافیکی مرتبط با سرطان مری میتوانند در مناطق جفرافیایی مختلف متفاوت باشند واحتمال دخیل بودن عوامل دیگر در ایجاد سرطان مری را باید همواره مدنظر داشت.
Abstract
Introduction: Esophageal cancer is the 8th prevalent cancer (4% of all) around the world and the sixth leading cause of death from cancers .The Northeastern parts of Iran (Caspian littoral areas) are one of the most prevalent areas of esophageal cancers in the world.
Objective: In this study, we examined relationship between esophageal cancer tumor histology and variables like age and sex ,in pathologically confirmed cases in the Northeastern of Iran (Caspian littoral margins).
Materials and Methods: This descriptive cross-sectional study was coducted in the health care services and pathologic centers in Golestan Province. All pathologically confirmed esophageal cases were enrolled in the study and demographic data were listed. Data were analysed with SPSS-10 software.Variables were compared with one-way ANOVA and Mann-Whitney tests for continuous variables and chi-square for nominal/categorical variables. Level of significance was set at p-value less than 0.05.
Results: Four hundred and ninety one pathologically confirmed esophageal cancer cases from 1996 through 2000 were included in this study. Squamous cell carcinoma was the dominant tumor histology in this study and it was more common in females. We found that tumor histology is highly related to gender and this association is independent of age factor. Our finding revealed that this association is only applicable to older age groups (older than 50).
Conclusion: Results from this study suggested that demographic factors might be different in esophageal cancer cases in different geographic areas. Our finding can be a reflection of distinctive etiology for esophageal cancer in the Caspian littoral areas.
Adenocarcinoma , Epidemiology, Esophageal Neoplasms, Neoplasms- Squamous Cell
سرطان، سلول سنگفرشی, سرطان غده ای, سرطان مری, همه گیری شناسی
24
28
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-443&slc_lang=fa&sid=1
2014/02/92014/02/92014/02/92014/02/9
1392/11/20
2014/02/92014/02/92014/02/92014/02/9
1392/11/20
SH
Semnani
شهریا ر
سمنانی
Yes
S
Besharat
سیما
بشارت
No
N
Abdolahi
نفیسه
عبدالهی
No
A.A
Keshtkar
عباسعلی
کشتکار
No
M.J
Kabir
محمدجواد
کبیر
No
A.R
Fazel
عبدالرضا
فاضل
No
A
Danesh
احمد
دانش
No
R
Malekzadeh
رضا
ملک زاده
No
fa
کیفیت مراقبت از راه های هوایی در بیماران ضربه مغزی در بخش اورژانس بیمارستان باهنر کرمان
Quality of Care in Airways of Head Injury Patients in Emergency Ward of Bahonar Hospital in Kerman City
چکیده
مقدمه: ضربه مغزی مسألهای مهم در سطح جامعه به شمار می رود. عوارض به جا مانده و ضایعات بیشتر به علت عوارض ثانویه ایجاد می شود. اولین و مهمترین عامل مورد بررسی در این بیماران وضعیت تنفس می باشد. اغلب به دلیل نارسایی در راه های هوایی و کاهش تهویه هیپوکسی بافت مغزی در آن ایجاد می شود. با افزایــش پیشرونده تعداد بیماران ضربه مغزی و اهمیت حیاتی این عضو، رعایت نکات مراقبتی و پرستاری را ایجاب می کند. مؤسسه بیهوشی بروک طی چندین سال متــوالی وضعیت راه های هوایی را بررسی نموده؛ اما در ایــران تنها در سال 1373 طی مطالعه ای در تــهران وضعیت پرستاری راه های هوایی بررســی شده است.
هدف: هدف از مطالعه حاضر بررسی کیفیت مراقبت از راه های هوایی در بیماران ضربه مغزی بخش اورژانس بیمارستان شهید باهنر کرمان بوده است.
مواد و روش ها: پژوهش حاضر مطالعه ای توصیفی و مقطعی است که در زمستان 1382 بر روی تعداد 384 بیمار ضربه مغزی بستری در اورژانس بیمارستان شهید باهنر کرمان به منظور تعیین چگونگی مراقبت از راههای هوایی بیماران ضربه مغزی انجام شده است. ابزار گردآوری اطلاعات چک لیست مشاهده ای مشتمل بر 15 معیار مراقبتی است که روایی و پایایی آن تأیید گردیده است و برای تهیه اطلاعات دموگرافیک می باشد.
نتایج: نتایج نشان داده است که 5/86 درصد مراجعه کنندگان مرد در نوبت کاری صبح و در گروه سنی 24-20 سال قرار داشته اند و به علت اصابت ضربه و صدمه به صورت بسته مراجعه نموده اند که با مطالعه مؤسسه ادن بروک در 1997 هماهنگی دارد. بیشترین میزان مراقبت مطلوب 5/98 درصد مربوط به نحوه اکسیژن تراپی و کمترین کاربرد صحیح 9% مربوط به رعایت اصول استریل در ساکشن حلق و تراشه میباشد.
نتیجه گیری: میتوان چنین نتیجهگیری کرد که به دلیل ترومای متعدد در مردان کیفیت مراقبت از بیماران زن وضعیت مطلوبتری داشته و در مراقبت از راههای هوایی طبیعی وضعیت سر و گردن؛ مصرف اکسیژن: رعایت نکات ایمنی، کنترل تعداد تنفس، توجه به بازبودن لوله تراشه، وضعیت مراقبت نامطلوب بوده است و بهبود آن پیشنهاد می گردد.
Abstract
Introduction: Head injury is an important problem in the community. Side effects of injury relates to nursing care quality. The first and important factor for study in these patients is the situation of airway. Often due to the airway obstruction and reduction of ventilation, hypoxia in brain tissue occurs. With increased number of patients with head injuries and the vital importance of this organ, the observance of the care and nursing points is necessary. For several consecutive years, Aden Brock anesthesiology institute has examined the condition of airway but in Iran, only in 1995, a study in Tehran has considered the nursing, condition of airways
Objective: The purpose of this study was to investigate the quality of care in the airways of head injury patients in emergency department of Bahonar Hospital in Kerman City.
Materials and Methods: This research is a descriptive cross- sectional research carried out on 384 patients with head injury hospitalized in emergency department of Shahid Bahonar Hospital in Winter 2003. Instrument for data collection was an observational checklist consisting of 15 care criteria that their validity and reliability were confirmed. It was for gathering demographic data.
Results: Results showed that 86.5% of male patients presenting to the emergency department were the morning working shift. The patients were in the age group of 20-24 years. Their arrivals were due to the closed injuries and strokes that were consistent with study of Aden Brock Institute in 1997. The greatest rate of optimal care (98.5%) is related to the mode of oxygen therapy and the lowest correct application of sterile principles in pharynx and tracheal suction.
Conclusion: It can be concluded that because of multiple traumas in men, quality of care for female patients was more favorable but among female patients, quality of care for natural airways, the conditions of head and neck, oxygen consumption, observation of safety issues, control of breathing counts and attention to the patency of tracheal tube were unfavorable and, thus, improvement for quality of care is suggested.
Brain Injuries, Intensive Care Unit, Respiration
آسیب های مغز, بخش مراقبت ویژه , تنفس
29
35
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-444&slc_lang=fa&sid=1
2014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/9
1392/11/20
2014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/9
1392/11/20
H
Hossein Rezaiee
حکیمه
حسین رضائی
Yes
S
Khoda Bandeh
صدیقه
خدابنده
No
Y
Nikian
یدالله
نیکیان
No
fa
تأثیر آدنوتونسیلکتومی بر سطح IgG ، IgM،IgA سرم افراد زیر 15 سال
Effect of Adenotonsillectomy on Serum IgA, IgM, IgG Levels in Patients Under 15 Years
چکیده
مقدمه: عمل جراحی خارج کردن لوزه سوم و لوزههای کامی را میتوان شایعترین عمل در حیطه کار گوش و گلو و بینی و جراحی سر و گردن دانست که بهطور عمده روی افراد زیر 15 سال انجام میشود. این بافتها به عنوان سیستم دفاعی مخاطی در ابتدای محل ورود مواد مختلف قرار گرفتهاند و نقش آنها در تولید ایمنوگلوبولینها کاملاً شناخته شده است. بنابراین، این نوع عمل جراحی ممکن است روی سطح سرمی ایمنوگلوبولینها تأثیر داشته باشد.
هدف: تعیین اینکه آیا واقعاً عمل جراحی لوزه سوم و لوزههای کامی تأثیر مهمی روی سطح سرمی ایمنوگلوبولینها دارد یا خیر؟
مواد و روش ها: این مطالعه از نوع شبهتجربی است و روی 300 نفر از افراد زیر 15 سالی که به درمانگاه گوش و گلو و بینی و جراحی سر و گردن بیمارستان امیرالمومنین رشت مراجعه نمودند و نیاز به عمل جراحی داشتند، انجام شد. سرم خون این افراد 2 بار، یک مرتبه بلافاصله قبل از عمل و مرتبه دوم یکماه بعد جهت اندازهگیری ایمنوگلوبولینهای سرم گرفته میشد. روش اندازهگیری ایمنوگلوبولینها به طریقه انتشار ایمنی شعاعی یکطرفه (SRID) بود. عمل جراحی لوزه سوم با استفاده از کورت و آدنوتوم و عمل جراحی لوزههای کامی هم به روش Incision Blunt Dissection Snare در تمام بیماران بود.
نتایج : IgG سرم قبل و بعد از عمل در همه افراد در محدوده نرمال بود.IgM سرم قبل از عمل در 289 نفر در محدوده نرمال بود که بعد از عمل از این تعداد 278 نفر در محدوده نرمال باقی ماندند و 11 نفر قبل از عمل IgM نرمال داشتند که بعد از عمل سطح سرمی آنها پایین آمد. 11 نفر دیگر هم قبل از عمل سطح سرمی IgM پایین داشتند که از این تعداد بعد از عمل 4 نفر به سطح نرمال رسیدند و 7 نفر دیگر همچنان در محدوده پایین باقی ماندند.
IgA سرم قبل از عمل در 296 نفر نرمال بود که بعد از عمل هم در محدوده نرمال باقی ماند. از 4 نفر باقی مانده 2 نفر بعد از عمل سطح سرمی نرمال پیدا کردند، 2 نفر دیگر همچنان در سطح سرمی پایین و غیرنرمال باقی ماندند.
نتیجهگیری:آدنوتونسیلکتومی تأثیر معنیداری از نظر آماری بر سطح ایمنوگلوبولینهای سرم ندارد
Abstract
Introduction: Surgical removal of adenoid and tonsils is the most common operation in ENT H;N surgery that principally is operated on patients under 15 years. These tissues are arranged as mucosal defense system that are first defense against different organisms and their Ig(s) productions are quite known. Then, this surgery may have an effect on serum Ig(s) levels.
Objective: The purpose of the study was to determine whether adenotonsillectomy actually affected on serum Ig(s) levels.
Materials and Methods: This study was an experimental-like type that investigated 300 patients under 15 years at Amiral Momenin Hospital in Rasht that needed these operations. Serum Ig(s) levls were measured immediately before and one month after operation. Ig(s) of serum were measured with SRID (Single Radiation Immune Diffusion). Adenoid and tonsils were removed with curette and adenotome and incision blunt dissection snare respectively.
Results: Serum IgG levels of all patients were the same pre and post-operations. Preoperative serum IgM levels of 289 cases were normal, but 278 ones had normally postoperative levels. In 11 patients, serum IgM levels decreased post operation in 11 patients. IgM levels that were low preoperations in 4 patients were changed to normal levels postoperatively. In 296 pationts, serum IgA levels were normal pre and post-operation. In 2 of 4 patients, IgA levels reached normal range postoperatively.
Conclusion: Adenotonsillectomy has no significant effect on serum Ig(s) levels.
Adenoidectomy, Immunoglobulin A, Immunoglobulin G, Immunoglobulin M, Tonsillectomy
ایمونوگلوبولین A, ایمونوگلوبین M, ایمونوگلوبولین G, برداشتن لوزه سوم, لوزه برداری
36
40
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-445&slc_lang=fa&sid=1
2014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/9
1392/11/20
2014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/9
1392/11/20
A.R
Koosha
عبدالرحیم
کوشا
Yes
A.R
Sobhani
عبدالرسول
سبحانی
No
F
Ahmadi Nejhad
فریدون
احمدی نژاد
No
fa
مقایسه اثر سولفات منیزیم با فنتانیل و لیدوکائین بر تغییرات همودینامیک ناشی از لارنگوسکوپی و لوله گذاری در حین عمل جراحی عروق کرونر
A Comparison of Mg Sulfate, Fentanyl and Lidocain in Attenuating Hemodynamic Responses to Laryngoscopy in Patients with Coronary Artery Disease
چکیده
مقدمه: لارنگوسکوپی و لوله گذاری تراشه باعث ایجاد تغییرات شدید همودینامیک در بیماران می شود که این تغییرات بخصوص در بیماران دچار بیماری عروق کرونر شدیدتر است و به کنترل دقیقتری نیاز دارد. روش های مختلفی اعم از محدود کردن زمان لارنگوسکوپی، داروهای موضعی و داروهای تزریق وریدی جهت کنترل این پاسخ های همودینامیک به کار رفته اند.
هدف: با توجه به اثرات سولفات منیزیم در عروق کرونر، ماهیچه قلب و سیستم هدایتی قلب و عروق، هدف این تحقیق آن بود که تا توانایی این دارو را در تعدیل پاسخ های همودینامیک متعاقب لارنگوسکوپی در بیماران دچار بیماری عروق کرونر که تحت عمل پیوند این عروق قرار می گیرند، با فنتانیل و لیدوکائین که به طور معمول به این منظور استفاده می شوند مقایسه نماید.
مواد و روش ها: سه گروه 20 نفره از بیماران عروق کرونر به صورت تصادفی انتخاب شدند. در گروه اول 5/1 میلی گرم لیدوکائین، در گروه دوم 2 میکروگرم فنتانیل و در گروه سوم 30 میلی گرم سولفات منیزیم به ازاء هر کیلوگرم وزن بدن بیمار 3 دقیقه قبل از لارنگوسکوپی به صورت وریدی تجویز شد. سپس مقادیر فشار متوسط شریانی و ضربان قلب همه بیماران در بدو ورود (مقادیر پایه)، بلافاصله قبل، بلافاصله بعد و 1 دقیقه و 3 دقیقه پس از لارنگوسکوپی اندازه گیری و ثبت شد. القاء بیهوشی در هر سه گروه شبیه به هم انجام شد.
نتایج: بعد از لارنگوسکوپی فشار متوسط شریانی و ضربان قلب در گروه فنتانیل و منیزیم سولفات کمتر از گروه لیدوکائین بوده است(P<0.05). اما اختلاف معنی داری بین گروه فنتانیل و منیزیم سولفات وجود نداشت.
نتیجه گیری: منیزیم سولفات با توجه به اثرات قلبی و عروقی خود در بیمارانی که تغییرات شدید همودینامیک برای آنها خطرناک می باشد، در القاء بیهوشی می تواند مورد استفاده قرار گیرد.
Abstract
Introduction: Laryngoscopy and endotracheal intubation result in severe hemodynamic changes in patients, which in CAD patients are more severe and they need more prompt controls.
Objective: Considering the effects of magnesium in coronary vessels, myocardium, cardiac conduction system and whole body vasculature, our purpose in this research was to make a comparison of mg Sulfate, fentanyl and lidocain in attenuating hemodynamic responses to laryngoscopy in patients with coronary artery disease.
Materials and Methods: We evaluated mg-sulfate ability in attenuating hemodynamic responses to laryngoscopy and intubation, in a double blind, prospective study with fentanyl and lidocaine which are used commonly in this regard.
We randomly selected 60 patients and arranged them in 3 groups. All patients had EF more than 45%. In group A, 1.5mg/kg lidocaine, group B, 2g/kg fenanyl, and in group C, 30mg/kg mg sulfate were administered intravenously 3 minutes before laryngosocpy and mean arterial pressure (MAP) and heart rate (HR) were measured on arrival (base values), immediately before and after laryngoscopy and 1 min & 3 min after laryngosocpy. Induction of anesthesia in 3 groups was the same.
Results: After laryngoscopy, increases in MAP and HR in group B and C (fentanyl and magnesium) were less than those in group A (p0.05).
Conclusion: Magnesium sulfate is completely preferable and superior to lidocain in attenuating hemodynamic responses to laryngoscopy and has equal efficacy and value with fentanyl.
Coronary Artery Bypass, Fentanyl, Hemodynomics, Intubation, Laryngoscopy, Lidocaine, Magnesium Sulfate
بای پس عروق کرونر, حنجره بینی, سولفات منیزیم, فرآیند مطالعه حرکت خون, فنتانیل, لوله گذاری, لیدوکائین
41
47
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-483&slc_lang=fa&sid=1
2014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/07/8
1393/4/17
2014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/07/8
1393/4/17
MB
Khosravi
محمد باقر
خسروی
Yes
دانشگاه علوم پزشکی شیراز
S
Azemati
سیمین
عظمتی
No
دانشگاه علوم پزشکی شیراز
N
Sheybani
نعمت اله
شیبانی
No
دانشگاه علوم پزشکی شیراز
fa
مقایسه دو سیستم باندینگ(Excite-Prompt) در درمان افزایش حساسیت عاجی
Clinical Comparison of Two Dentin Bonding Systems(Prompt and Excite) in Treatment of Dentin Hypersensitivity
چکیده
مقدمه :کاربرد عوامل باندینگ عاجی در درمان افزایش حساسیت عاجی در مطالعات متعددی بررسی شده است و در پاره ای از آنها کاربرد اسید به دلیل ایجاد افزایش حساسیت حذف شده است. با توجه به نحوه تاثیر سیستم های باندینگ خود اچ کننده که دمینرالیزاسیون و نفوذ رزین به طور همزمان و با یک عمق صورت می گیرد، ممکن است نتایج بهتری از استفاده آنها در درمان افزایش حساسیت عاجی حاصل شود.
هدف : هدف از این مطالعه مقایسه بالینی اثرات درمانی یک سیستم باندینگ خود اچ کننده (Prompt ( و یک سیستم باندینگ دو مرحله ای (Excite ( با کاربرد اسید و بدون کاربرد اسید، بود.
مواد و روشها: تعداد 41 دندان با علائم افزایش حساسیت عاجی از بیماران مراجعه کننده به کلینیک دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی گیلان که شرایط ورود به مطالعه را داشتند، انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه درمانی e1(کاربرد Excite بدون اسید)، e2(کاربرد Excite با اسید)، p (کاربرد Prompt) قرار گرفته و بصورت دو سوکور با سه روش فوق مورد درمان قرار گرفتند. ارزیابی بیماران با 2 محرک هوای فشرده و آب 20 درجه سانتیگراد به وسیله دو روش(Visual Analog Scale) VAS و اندازهگیری زمان لازم برای پاسخ به محرک در سه مقطع زمانی قبل از درمان ، بلافاصله بعد از درمان و 2 هفته بعد از درمان انجام یافت.
نتایج : همه عوامل درمانی موثر بودند و کاهش مهمی در احساس درد بیمار ایجاد کردند. درمقیاس VAS هیچ تفاوت مهمی بین گروههای درمانی دیده نشد، اما در زمان پاسخ به محرک، گروه e1 و p نتایج بهتری نشان دادند (05/0 P <).
نتیجه گیری: در هر سه گروه درمانی بهبود اثرات درمانی با گذشت زمان دیده شد. استفاده از اسید قبل از عوامل باندینگ اثر منفی روی درمان داشته اما بین Prompt و Excite بدون کاربرد اسید تفاوت مهمی وجود نداشت. لازم به ذکر است که اندازه گیری زمان پاسخ به محرک، نسبت به روش VAS ، در مطالعات ارزیابی میزان درد از دقت بیشتری بر خوردار است.
Abstract
Introduction: Many clinical studies have evaluted different dentin bonding agents in treatment of dentin hypersensitivity(DH). But the use of acid is controversial and the effect of self-etch bonding agents isn’t clearly defined.
Objective: The aim of this study was to compare two dentin bonding systems, prompt (self-etch bonding system) and excite(with and without acid) in treatment of DH.
Materials and Methods: This clinical study had a double-blind, randomized, subject design and was performed on 41 sensitive teeth with DH. We had 3 groups e1 ( we used excite without acid), e2 (excite with acid) and p (prompt). Two stimuli(cold water 20ْc and compressed air) and two methods for evaluation((VAS (Visual Analogue Scale) and respones time))in 3 times (before treatment, immediately after treatment and two weeks after it) were used.
Results: All treatments showed significant reductions in DH. In the VAS scores, no significant difference was found. But in the response time, the groups e1, P significantly showed better results than group e2.(P<0.05)
Conclusion: Treatment effects were improved in all groups with time. Use of acid before the bonding agent had a negative effect but there was no significant difference between prompt and excite(without acid etching).
It’s worth nothing that the measureement of response time to stimulus campared to the VAS method is more accurate in evaluation studies of pain rate.
Dentin, Dentin – Bonding Agents, Dentin Sensitivity
حساسیت عاج دندان , عاج دندان , عوامل باندینگ عاجی
48
54
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-484&slc_lang=fa&sid=1
2014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/07/82014/07/8
1393/4/17
2014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/07/82014/07/8
1393/4/17
F
Darabi
فریده
دارابی
Yes
دانشگاه علوم پزشکی گیلان
M
Kazemi
محبوبه
کاظمی
No
دانشگاه علوم پزشکی گیلان
M
Norouzi
مهناز
نوروزی
No
دانشگاه علوم پزشکی گیلان
fa
تعیین میزان حساسیت و ویژگی تست PCR در مقایسه با نتایج کشت در تشخیص عفونت با M. Tuberculosis
Comparison with Culture in Diagnosis of Infection with M. Tuberculosis
چکیده
مقدمه: بیماری سل یکی از قدیمیترین بیماریهای انسانی است. قبل از ابداع و بهکارگیری روشهای مولکولی، به دلیل طولانیبودن زمان روشهای تشخیصی میکروبیولوژیک(کشت، تست های بیوشیمیایی)، تشخیص و شروع درمان بیماری نیاز به تجربه و تیزهوشی بالینی داشت. روشهای میکروسکوپیک (اسمیر نمونه ها) و کشت نیز هر کدام محدودیتهای خاص خود را دارند،که ازجمله مسأله رشد آهسته (4-8 هفته ای) مایکوباکتریوم ها در محیط کشت می باشد. لذا دستیابی به روشهای تشخیصی سریعترالزامی به نظر میرسد. یکی از این روش های تشخیصی PCR می باشد.
هدف: از آنجا که تاکنون هیچ روش تشخیصی آزمایشگاهی به عنوان جایگزین کشت شناخته نشده است ، این مطالعه به منظور تعیین حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت و منفی آزمایش PCR نسبت به کشت انجام شد.
مواد و روشها: در این بررسی 169 نمونه از بیماران بیمارستان بوعلی شهر زاهدان که اسمیرمثبت داشتند بر روی محیط لونشتین - جانسون کشت داده شده و پس از انجام ساب کالچر و تستهای بیوشیمیایی مربوطه نتایج حاصل با نتایج بدست آمده از تست PCR ( با هدف IS 6110 و پرایمرهای Drb, Dra) که به طور همزمان روی نمونه ها انجام شده بود،مورد مقایسه قرارگرفت.
نتایج :اطلاعات به دست آمده نشان داد که از 169 مورد اسمیر مثبت، 150 مورد کشت مثبت وجود داشت که پس از انجام تست های بیوشیمیایی مربوطه 86 مورد از آنها مایکوباکتریوم توبرکلوزیس تشخیص داده شد. به طورکلی، نتایج حاصل به قرارزیراست: حساسیت، ویژگی,. ارزش اخباری مثبت و منفی تست PCR دراین مرکز به ترتیب %86/91 ، %87/96 , %53/97و %85/89 می باشد.
نتیجه گیری: استفاده از این تست همراه با کشت و تست های بیوشیمیایی بواسطه سرعت زیادتر آن توصیه می گردد.
Abstract
Introduction: Tuberculosis is one of the oldest diseases of human. Before application of the molecular methods, because of the long duration of diagnostic- microbiologic procedures (culture and biochemical tests), the diagnosis and beginning of the therapy required experience and clinical intelligence.
The diagnostic microscopic assessment methods of the smear and culture of the specimens have their own limitations, one of which is the slow growth of mycobacteria (4-8 weeks) in the culture media.
Nevertheless, achievement to the more rapid diagnostic procedures is the main aim in this regard.
From the beginning of the last decade, PCR and other more rapid diagnostic assays for the diagnosis of the infections due to Mycobacterium tuberculosis have been used.
Objective: Since no laboratory diagnostic procedure has been known as the alternative to the culture, this study has been done for determination of sensitivity, specificity, positive and negative predictive values of the PCR test in comparison to the culture in this center.
Materials and Methods: In this study, 169 specimens from the patients with positive smears were cultured on the Lowenstein- Jensen media and after subculturing and related biochemical tests, the results obtained were compared with PCR test results (with IS 6110 target and Dra, Drb primers).
Results: Obtained data showed that from 169 smear positive cases, there were 150 positive cultures and after doing biochemical tests, 86 cases were detected as Mycobacterium tuberculosis.
According to these results, sensitivity, specificity, positive and negative predictive values of the PCR test in this center were 91.86%, 96.87%, 97.53% and 89.85% respectively.
Conclusion: Concomitant use of PCR with culture and biochemical tests is recommended.
Infection, Mycobacterium Tuberculosis, Polymerase Chain Reaction, Sensitivity and Specificity
حساسیت و ویژگی, عفونت, میکوباکتریوم توبرکولوزیس , واکنش زنجیره ای پلیمرازی
55
59
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-485&slc_lang=fa&sid=1
2014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/07/82014/07/82014/07/8
1393/4/17
2014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/07/82014/07/82014/07/8
1393/4/17
M
Naderi
محمد
نادری
Yes
دانشگاه علوم پزشکی زاهدان
T
Naserpour Farivar
تقی
ناصرپور فریور
No
دانشگاه علوم پزشکی زاهدان
B
Sharifi Moud
بتول
شریفی مود
No
دانشگاه علوم پزشکی زاهدان
HR
Kouhpayeh
حمیدرضا
کوهپایه
No
دانشگاه علوم پزشکی زاهدان
MN
Nabi Ahmadi
محمد نبی
احمدی
No
دانشگاه علوم پزشکی زاهدان
fa
مقایسه متوکلوپرامید ، دروپریدول و پرومتازین در پیشگیری از تهوع پس از اعمال جراحی سرپایی
Comparison of Metoclopramide, Droperidol and Promethazine For Prophylaxis of Nausea after Outpatient Surgeries
چکیده
مقدمه: تهوع یکی از مشکلات عمده پس از اعمال جراحی سرپایی می باشد که نه تنها زیاد دلپذیر نیست، بلکه گاهی به طولانی شدن اقامت بیمار در ریکاوری منجر می شود. اگر دوره پس از عمل جراحی با استفراغ همراه باشد، می تواند به آسپیراسیون و مرگ منجر شود.
هدف: این مطالعه به منظور مقایسه متوکلوپرامید ، دروپریدول و پرومتازین در پیشگیری از تهوع پس از اعمال جراحی سرپایی صورت پذیرفت.
مواد و روش ها: نمونه ها از میان 150 نفر ( سه گروه 50 تایی ) مراجعه کننده به مرکز تخصصی تحقیقاتی تنظیم خانواده رشت انتخاب شدند. شرایط ورود به مطالعه عبارت بودند از: (1) سن بین 30-20 سال (2)وضعیت جسمانی نوع I و II (3) عدم وجود بیماری زمینه ای که باعث افزایش ریسک تهوع و استفراغ گردد(4) عدم سابقه مصرف دارویی که باعث افزایش ریسک تهوع و استفراغ گردد (5) وزن بین 90-60 کیلوگرم (6) قد بین 170-160 سانتیمتر . بیمارانی که شرایط فوق را دارا نبودند، از مطالعه حذف می شدند.
برای بیماران از دوزهای پیشگیری کننده این سه دارو در دوزهای kg / mg25/0-1/0 متوکلوپرامید، mg 5/2-625/0 دروپریدول ، mg/kg 5/0 –25/0 پرومتازین استفاده شد. بعد القاء و نگهداری بیهوشی به صورت مشابه در سه گروه انجام گرفت .
نتایج: درصد بروز تهوع با متوکلوپرامید 66%، با دروپریدول 20% و با پرومتازین 62% بود . که نتایج با آزمون X2 آنالیز گردید و اختلاف معنی دار بود(P<0.05) که در مقاسیه با مطالعات قبلی نتایج مشابهی حاصل شد.
نتایج نشان دهنده این مطلب است که بین این سه دارو دروپریدول از دو داروی دیگر در کنترل تهوع موثرتر می باشد .
نتیجه گیری: به نظر می رسد استفاده از دارو های ضد تهوع نه تنها از میزان بروز تهوع می کاهد، بلکه باعث کاهش شدت بروز این عارضه نیز میگردد. در نتیجه، بهتر است در صورت در دسترس نبودن داروهایی از قبیلOndansetron و Propofol که کارآیی بیشتری برای کنترل تهوع دارند، از دوزهای پیشگیری کننده دروپریدول در اعمال جراحی سرپایی استفاده شود.
Abstract
Introduction: Nausea is one of the most important problems after outpatient surgeries. This problem, is not only unpleasant, but could also cause patients to stay longer in the recovery room and hospital. If this is accompanied by vomiting, it will cause aspiration and mortality.
Objective: This study was carried out to compare metoclopramide, droperidol and promethazine for prophylaxis of nausea after outpatient surgeries.
Materials and Methods: Samples were selected from 150 patients (that were divided into three groups of 50), presenting to Family Planning Specialization and Research Center. Inclusion criteria for the study were as follows:
(1) Age 20-30 years (2) Physical status (ps I, II) (3) No co- existing disease that increased nausea and vomiting
(4) No administration of drugs that increased nausea and vomiting (5) Weight 60-90 kg (6) Height 9 160-170cm).
For these patients, prophylactic doses of Metoclopramide (0.1- 0.25 mg/kg), Droperidol (0.625-2.5 mg), Promethazine (0.25- 0.5 mg/kg) were administered and then induction and maintenance of anesthesia were conducted in a similar, way.
Results: Incidence of nausea with Metoclopramide was 66%, with Droperidol 20%, and with Promethazine 62% (P<0.05)
Conclusion: Our present study as well as the previous studies have similar results.
It seems that administration of antiemetic drugs not only reduce the incidence of nausea but also the severity of this complication therefore, in case of unavailability of drugs that are more effective to control nausea (Ondansetron and Propofol), administration of prophylactic doses of Droperidol in outpatients surgeries is prefered.
Droperidol, Metoclopramide, Nausea, Promethazine
پرومتازین, تهوع, درو پریدول, متوکلوپرامید
60
64
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-486&slc_lang=fa&sid=1
2014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/07/82014/07/82014/07/82014/07/8
1393/4/17
2014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/07/82014/07/82014/07/82014/07/8
1393/4/17
K
Harialchi
کتایون
هریالچی
Yes
دانشگاه علوم پزشکی گیلان
AR
Olangian Tehrani
علیرضا
اولنگیان تهرانی
No
دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
fa
نتایج پیوند کلیه در بیماران با سابقه هپاتیت C در استان گیلان
Results of Renal Transplantation in Patients with Past History of Hepatitis C in Guilan Province
چکیده
مقدمه: بیمارانی که سابقه ابتلاء به هپاتیت C دارند، میتوانند تحت پیوند کلیه قرار گیرند، به شرط آن که هپاتیت C در آنها فعال نباشد و دچار عوارض کبدی پیشرفته(سیروز)نشده باشند. بعد از انجام پیوند به علت سرکوب ایمنی حاصله ویروس هپاتیت C می تواند دوباره فعال و باعث پیشرفت درگیری کبدی، درگیری در کلیه پیوندی(گلومرولونفریتیس) و پس زدگی شود.
هدف : بررسی نتایج پیوند کلیه در بیمارانی که سابقه آلودگی با ویروس هپاتیت C را داشته اند مد نظر بوده است.
مواد و روش ها: این تحقیق به روش توصیفی روی 14 نفر بیمار با سابقه ابتلاء به هپاتیت C از میان 60 نفر بیماری که یک سال از زمان پیوند کلیه را سپری کرده بودند و در فاصله اردیبهشت 1377تا اردیبهشت1380در مرکز پیوند کلیه استان گیلان در بیمارستان رازی رشت مورد پیوند کلیه قرار گرفته بودند، انجام شده است.10 نفر از 14 بیمار مذکور قبل از پیوند کلیه بیوپسی کبد شدند. در زمان پیوند کلیهHCV RNA در تمام بیماران با سابقه ابتلاء به هپاتیت C منفی بوده است. داروهای مورد استفاده جهت سرکوب ایمنی عبارت بودنداز: پردنیزولون، سیکلوسپورین،آزاتیوپرین، مایکوفنولات موفتیل. بررسیهای آماری با استفاده از
10- SPSS صورت گرفته است.
نتایج: یک سال بعدازپیوند کلیه، در بیماران با سابقه ابتلاء به هپاتیت C اثر بدی روی کبد،کلیه پیوندی، طول عمر بیمار، بروزگلومرولونفریت جدید در کلیه پیوندی، دیده نشد . فقط در4 نفر از14بیمار با سابقه ابتلاءبه هپاتیت C که مورد پیوند کلیه قرار گرفته بودند، رد پیوند یا پس زدگی دیده شدکه ارتباطی با هپاتیت C نداشت. با وجود سرکوب ایمنی HCV-RNA در یک سال بعد از پیوند کلیه همچنان منفی باقی مانده بود. متوسط سطح پلاسمائی کراتینین در بیماران با سابقه ابتلاء به هپاتیت C 18/1 میلی گرم در صد بود. دو نفر از 14 بیمار به علت مسائلی غیر از هپاتیت C فوت نمودند.
نتیجه گیری: در این بررسی بیماران با سابقه ابتلاء به هپاتیت C در مقایسه با بیمارانی که آلودگی با هپاتیت C نداشتند، مشکل مهم و جدی در طی یک سال پس از پیوند کلیه نداشتند .
Abstract
Introduction: Patients with hepatitis C infection who are candidates for renal transplantation, can undergo renal transplantation if hepatitis C is inactive and without any liver cirrhosis. After renal transplantation due to induced immunosupression, hepatitis C virus can be reactivated and cause progression of liver disease as well as kidney transplant involvement (glomerulonephritis, rejection).
Objective: The purpose of this study was to evaluate the results of renal transplantations in patients with a past history of hepatitis C involvement.
Materials and Methods: This research is a cross-sectional study on 14 patients with a past history of hepatitis C from a total of 60 patients who had passed one year after kidney transplantation, and between 1998- 2001, of 14 patients, 10 people had liver biopsy before transplantation.HCV-RNA was negative in the patients at the time of transplantation and after that, immunosuppressive drugs used were prednisolone, ciclospori, azathioprine, and mycophenolatemophetile. Then, data were analyzed by SPSS.10
Results: One year after transplantation, no detrimental effects were seen in those patients with a past history of hepatitis C on liver and transplanted kidney, life time of patient and graft survival. HCV-RNA was negative. Rejection cases were seen.in 4 casesout of 14 patients with hepatitis C, that was not due to hepatitis C. No glomerulonephritis cases were seen posttransplantation. The mean plasma creatinine was 1.18 mg/dl. No side effects of immunosupressive drugs were seen on liver of these 14 patients. Only two persons among 14 patients died because of cardiovascular problems and cytomegalovirus infection.
Conclusion: This study showed that short- term consequences in our patients with a past history of hepatitis C infection in comparison with those who were not infected with hepatitis C one year post-transplantation, were generally good.
Hepatitis C, immunosuppressive Agents, kidney Transplantation
پیوند کلیه, عوامل جلوگیری از تشکیل پادتن ها, هپاتیت C
65
70
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-487&slc_lang=fa&sid=1
2014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/07/82014/07/82014/07/82014/07/82014/07/8
1393/4/17
2014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/07/82014/07/82014/07/82014/07/82014/07/8
1393/4/17
M
Khosravi
مسعود
خسروی
Yes
دانشگاه علوم پزشکی گیلان
fa
مقایسه مدل های بهره برداری از دانش در علوم پزشکی
Comparison of Knowledge Utilization Models in Medical Sciences
چکیده
مقدمه: مدیریت دانش شامل تولید ، انتشار و بهره برداری از دانش است و در سازمان های امروزین بهرهبرداری مؤثر از دانش یک چالش است. بنابراین، سؤال اساسی این است که چه راههایی انگیزه استفاده از دانش را تقویت میکند.
هدف: این مطالعه با هدف شناسایی فرآیند بهرهبرداری از دانش و مقایسه مدلهای موجود در علوم پزشکی و تحلیل عوامل مؤثر بر بهرهبرداری از دانش انجام پذیرفت.
مواد و روشها: این پژوهش مرور منظم مقالات علمی است و براساس منابع اینترنتی منتشر شده طی سالهای 2003-1997 و برخی مقالات معتبر سالهای پیشتر در مورد بهرهبرداری از دانش به بررسی زوایای بهرهبرداری از دانش و مدل های علوم پزشکی میپردازد.
نتایج: فرآیند بهرهبرداری ازدانش شامل 6 مرحله کسب، مستند سازی ، انتقال ، دریافت ، درک وتصمیم گیری است. ابعاد بهرهبرداری از دانش عبارتند از منبع انتشار، محتوا، رسانه و کاربر. متقاضیان استفاده از دانش میتوانند به ترتیب با روش استفاده ذهنی، استفاده ابزاری و یا استفاده راهبردی، مراحل بهره برداری از دانش را طی کنند. جهت بهرهبرداری علمی از دانش در علوم پزشکی، مدلهای مختلفی وجود دارد: در مقایسه هشت مدل مختلف که در این مقاله شناسایی شده است ، به این نتیجه می توان رسید که مدل کوهرد و مدل انستیتو کراس کنسر از سایر مدل ها وضعیت کامل تری دارند زیرا پنج عامل تاکید بر اصول علمی ، ارتباط با ذینفع ها ، کاربرد ، تاثیر بر جامعه و سیاستگذاری در این دو مدل ملحوظ است.
نتیجهگیری: بهرهبرداری از دانش به معنای دریافت دانش توسط گیرنده، درک آن و تأثیر بر کنش گیرنده دانش است. بهرهبرداری از دانش در علوم پزشکی مانند سایر علوم هنگامی به کاملترین سطح خود میرسد که به بهره برداری و توسعه منجر شود.
Abstract
Introduction: In a fast growing organization which has activities in several geographical locations, efficient utilization of expert knowledge is a challenge. Many researches have begun to distinguish between conceptual use of knowledge and instrumental use or changes in behavior and practice. So, one central question is whether the approaches do support the motivation of people to use the knowledge and the next point of interest is about knowledge utilization.
Objective: This study was conducted to review knowledge utilization process to recognize and compare current models of knowledge utilization in medical sciences.
Materials and Methods: Systematic review of articles was applied on basis of Internet resources covering knowledge utilization disseminated between 1997-2003.
Results: Utilization may be conceptual, instrumental or even strategic. There are different models of knowledge utilization in medical sciences: Estabrooks, Behavioral,COHRED , Ace star , CURN Stetler CCI and Iowa. Comparing these models based on five factors implied that COHRED model and CCI model are more complete than the other models.
Conclusion: Knowledge utilization means knowledge reception, perception and influence on receiver’s action. The produced knowledge of medical sciences is useful provided it could be applied in the process of health development.
Knowledge, Management Information Systems, Medicine, Research
پزشکی, پژوهش, دانش, نظام های مدیریت اطلاع رسانی
71
85
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-488&slc_lang=fa&sid=1
2014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/07/82014/07/82014/07/82014/07/82014/07/82014/07/8
1393/4/17
2014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/02/92014/07/82014/07/82014/07/82014/07/82014/07/82014/07/8
1393/4/17
S
Asefzadeh
سعید
آصف زاده
Yes
دانشگاه علوم پزشکی قزوین
M
Farzandipour
مهرداد
فرزندی پور
No
دانشگاه علوم پزشکی کاشان