fa
jalali
1395
4
1
gregorian
2016
7
1
25
98
online
1
fulltext
fa
بررسی عوامل خطر همراه خونروی مغزی در نوزادان بستری در بخش نوزادان و مراقبتهای ویژه نوزادان (NICU)
Risk Factors Associated with Cerebral Hemorrhage in the Newborns Admitted to the Neonatal and Neonatal Intensive Care Units
چکیده
مقدمه: بروز خونروی داخل بطنی در نوزادان به عوامل بسیاری بستگی دارد و این چالش سبب شده در مطالعات گوناگون میزانهای متفاوتی گزارش شود. از این رو بر بررسی و مطالعه بیشتر برای رسیدن به سنجههای خطر مشترک و گواهمندی پافشاری شدهاست.
هدف: تعیین عوامل خطر همراه خونروی مغزی در نوزادان بستری در بخش نوزادان و مراقبتهای ویژه نوزادان.
مواد و روشها: در این مطالعه توصیفی آیندهنگر نوزادان بستری شده با اندیکاسیون سونوگرافی مغزی و سی تی اسکن، در بردارنده همه نوزادان پر ترم و نوزادان ترم با نشانههایی چون: تشنج، افت هموگلوبین بدون توجیه، هیپوگلیسمی،... بررسی شدند. برای تشخیص خونروی داخل مغزی از سونوگرافی و سیتیاسکن در صورت روادید پزشک درمانگر، در روزهای 3، 7، 14و 28 (هنگام ترخیص) استفاده شده پیگیری بیماران به مدت 6 ماه به وسیله نورولوژیست انجام شد. دادههای گردآوری شده با نرمافزاز SPSS نسخه 17 تجزیه و تحلیل آماری شد.
نتایج: خونروی مغزی درنوزادان با سن حاملگی بیش از 37 هفته ، 13/1% بود. این میزان در نوزادان با سن بارداری زیر 35 هفته 51/30% بود. (001/0P=) خونروی مغزی در زایمان NVD، 8/8% و در زایمان بروش C/S، 3/5 % بود. (001/0P=) در همسنجی پراکنش نمره آپگار نیز درصد خونروی مغزی در نوزادان با آپگار بیش از 7، 8/1% و این میزان در آپگار زیر 3، 7/66 % بوده است. (0001/0P=) در این مطالعه وزن تولد (0001/0P=) و دور سر(0001/0P=) و همچنین نیاز به تهویه مکانیکی(0001/0P=) از عوامل خطر و پیشبینیکننده(predictor) خونروی مغزی بودند.
نتیجهگیری: نتایج مطالعه ما نشان داد وزن کم هنگام تولد، سن حاملگی زیر 35 هفته، کوچک بودن دورسر و دریافت ونتیلاسیون مکانیکی در نوزادان میتوانند عوامل خطر معنیدار بروز خونروی باشد. همچنین، در نوزادانی که به روش زایمان طبیعی متولد شده بودند، یا نیاز به احیا در بدو تولد داشته و نمره آپگار پایینتری داشتند، خونروی مغزی شیوع بیشتری داشت.
Abstract
Introduction: Intracranial hemorrhage in infants is associated with several factors. This has allowed different studies to report different levels of it. Therefore, further studies are required in order to arrive at reliable and common risk factors.
Objective: Evaluating the risk factors associated with cerebral hemorrhage in the newborns admitted to the neonatal and neonatal intensive care units.
Materials and Methods: In this descriptive prospective study, hospitalized infants with ultrasound and CT brain indication, including all preterm infants and neonates with symptoms such as seizures, loss, unexplained anemia, hypoglycemia were enrolled. To diagnose intracranial hemorrhage, ultrasound and CT. Scan were used in the days 3, 7, 14, 28 (discharge days), based on doctor discretion. Follow up for 6 months was performed by a neurologist and data were analyzed by SPSS software version 17.
Results: The percentage of cerebral hemorrhage was 1.13 and 30.51 in neonates less than 35 weeks of gestational age (P=0.001). Cerebral hemorrhage in delivery by NVD method was 8.8% and in delivery with C/S was 3.5% (P=0.001). Comparing distributions of the Apgar score, the percentage of cerebral hemorrhage in neonates with Apgar scores more than 7 was 1.8% and Apgar score below 3 was 66.7 (p<0.0001). In this study, birth weight (P = 0.001) and head circumference (P = 0.005) as well as the need for mechanical ventilation (p <0.0001) were risk factors and predictors of cerebral hemorrhage.
Conclusion: The results showed that low birth weight, gestational age below 35 weeks, lower head circumference, and receiving mechanical ventilation in neonates can be significant risk factors for the occurrence of cerebral hemorrhage. Also, neonates who were born through NVD method, or needed to revive at birth, and have lower Apgar scores had significantly more prevalent brain hemorrhage.
Cerebral Hemorrhage, Infants, Risk Factors
خونریزی داخل مغزی, عوامل خطر , نوزادان
1
8
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-713&slc_lang=fa&sid=1
2016/07/13
1395/4/23
2016/07/13
1395/4/23
SZ
Jalali
سیده زهره
جلالی
No
مرکزآموزشی درمانی17شهریور، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
E
Bidabadi
الهام
بیدآبادی
No
مرکزآموزشی درمانی17شهریور، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
E
Kazemnezhad
احسان
کاظمنژاد
No
گروه آمارزیستی، دانشکده پرستاری مامایی شهیدبهشتی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ابران
S
Divshali
Guilan University of Medical Sciences
سیامک
دیوشلی
sdmd198@gmail.com
Yes
گروه بیماریهای کودکان، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
fa
بررسی تولید علمی دانشگاه علوم پزشکی گیلان در پایگاه استنادی اسکوپوس با شاخصهای علم سنجی
Scientific Outputs of Guilan University of Medical Sciences in Scopus Database Based on Scientometrics Indicators
مقدمه: مطالعات علمسنجی با ارزیابی اولویت، چشمانداز و گنجایش، به سیاستگذاران و مدیران دانشگاهها و روسای مراکز پژوهشی در گماردن و توازن بودجه با هزینه، انتصاب، ارتقای پژوهشگران و موسسهها کمک کرده و به شناخت بهتر نقاط توان و ناتوانی گردآورهای زیر پوشش میانجامد.
هدف: بررسی تولید علمی دانشگاه علوم پزشکی گیلان، نمایه شده در اسکوپوس تا پایان سال 2014 با استفاده از شاخصهای نوین علمسنجی.
مواد و روشها: پژوهش، مطالعهای مقطعی در گستره علمسنجی است که به بررسی تولید علمی دانشگاه علوم پزشکی گیلان نمایه شده در اسکوپوس از آغاز راه اندازی تا پایان سال 2014 میپردازد. دادهها از پایگاه اطلاعاتی اسکوپوس جستجو و تولید علمی و تعداد گواهمندی به آنها برون آورده شد. شناسههای علمسنجی در سه دسته کمی، کیفی و ترکیبی برآورد شد.
نتایج: 845 تولید علمی با 3078 استناد، با نشانی این دانشگاه در اسکوپوس نمایه شده بود. "تعداد تولید علمی به نویسندگان" 28/5 ، نسبت تعداد نسبت "تعداد تولید علمی به تعداد اعضای هیأتعلمی" 28/2 و نسبت "استنادات به مقالهها" 64/3 بود. H index این دانشگاه 23 و g Index 32، e Index 11/18 و M–Quotient 35/1 بود.
نتیجهگیری: روند نشر تولیدات علمی دانشگاه علوم پزشکی گیلان رو به رشد است. از سویی کمابیش نیمی از تولیدات علمی این دانشگاه بدون دست کم یک استناد بوده و به دلیل پایین بودن استنادات، شاخصهای ترکیبی نیز سطح مناسب ندارند. از این رو پیشنهاد میشود برای بالا بردن تولید علمی، بستر مناسبی برای آسانسازی کارهای پژوهشی در بخشهای گوناگون دانشگاه و ارتقای کارکرد کیفی همراه با گسترش کمی آنها فراهم شود.
Abstract
Introduction: Scientometrics studies with Assessing priorities, perspectives and capacities help policymakers and managers of universities and heads of research centers in appropriation budget, balance between budget and cost, appointment, promotion researchers, leading to a better understanding of the strengths and weaknesses of their covered settings.
Objective: this study investigates the scientific outputs of Guilan University of medical sciences (GUMS) indexed in Scopus database based on scientometrics indicators in 2014.
Materials and Methods: this is a cross-sectional study in scientometric field that assesses GUMS Scientific outputs indexed in scopus database Since the establishment up to the end of 2014. Data from Scopus database and documents and citation from the time of establishment of this university were collected. scientometrics indicators in 3 domains of quantity, quality and hybrid were calculated.
Results: overall, 845 scientific outputs with 3078 citations with the affiliation of this university were indexed in Scopus. Ratio of document to authors was 5.28, document to faculty members was 2.28 and ratio of citation of document was 3.64. H Index, g Index, e Index and M-Quotient of this university were respectively 23, 32, 18.11 and 1.35.
Conclusion: The publication trend of GUMS scientific outputs is growing. In addition, almost half of scientific outputs of this university were without at least one citation and also combined indices don’t have the appropriate level due to the low citations. To increase scientific outputs, providing appropriate platform to facilitate research among different parts of university and improve qualitative performance with quantitative expansion of them, was recommended.
Guilan University of Medical Sciences, Scientific Output, Scientometrics
تولیدات علمی, دانشگاه علوم پزشکی گیلان, علم سنجی
9
16
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-714&slc_lang=fa&sid=1
2016/07/132016/07/13
1395/4/23
2016/07/132016/07/13
1395/4/23
M
Khalili
ملاحت
خلیلی
No
مرکز تحقیقات بیماریهای گوارش و کبد، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران.
P
Rahmatpour
Guilan University of Medical Sciences
پردیس
رحمتپور
Par.rahmatpour@gmail.com
Yes
مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی مؤثر بر سلامت، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
F
Barari
فاطمه
براری
No
مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی مؤثر بر سلامت، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
T
Hoseinzadeh
طوبی
حسین زاده
No
مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی مؤثر بر سلامت، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
fa
شناسههای جمعیتشناختی، بالینی و آزمایشگاهی کودکان دچار مونونوکلئوز عفونی
Demographic, Clinical, and Laboratory Characteristics of Patients with Infectious Mononucleosis
مقدمه: مونونوکلئوز عفونی نشانگان بالینی است که به ویژه در کودکان، نوجوانان و بالغان جوان دیده میشود. چون نشانههای بالینی و آزمایشگاهی مونونوکلئوز عفونی در کانونهای گوناگون دنیا و در سنهای مختلف با هم تفاوت دارد، مطالعه در نقاط مختلف میتواند ارزش شایانی در بهبود روند تشخیص و درمان مبتلایان داشته باشد.
هدف: تعیین فراوانی مشخصات جمعیتشناختی و علایم بالینی، آزمایشگاهی بیماران بستری با تشخیص پایانی مونونوکلئوز عفونی در بیمارستان 17 شهریور رشت از سال 88 تا 92.
مواد و روشها: در این مطالعه توصیفی و گذشتهنگر، پرونده 99 بیمار بستری با تشخیص نهایی مونونوکلئوز عفونی بستری در بیمارستان 17 شهریور رشت از سال 88 تا 92 بررسی شد. خصوصیات جمعیت شناختی، بالینی و آزمایشگاهی استخراج گردیده و با آمار توصیفی به توسط نرمافزار آماری SPSS نسخه 18 آنالیز شد.
نتایج: در این مطالعه 99 بیمار دچار مونونوکلئوز عفونی با میانگین سنی 3/3± 19/6 سالگی بررسی شدند که 55% بیماران را پسران تشکیل میدادند. بیشترین فصل دچار شدن، تابستان (35%) و پس از آن بهار (30%) بودهاست. شایعترین شکایت اصلی بیماران تب (8/88%) و سپس گلودرد (6/63%) بود. میانگین مدت آغاز علایم تا مراجعه به بیمارستان 41/3±19/6 روز بود. شایعترین نشانه بالینی بیماران تانسیلوفارنژیت (9/98%)، سپس، لنفادنوپاتی گردنی(9/93%) و تب (9/93 %) بود. لکوسیتوز در 7/73 %، لنفوسیتوز 6/62 % ، لنفوسیتوز آتیپیک در 3/29%، آنمی در 1/13 % و ترومبوسیتوپنی در 1/6 % افراد وجود داشت. همچنین، 5/54 % سرعت رسوب گلبولی (ESR) بالا، 5/46 % آنزیمهای کبدی افزایش یافته، 1/11% تست مونو مثبت و 9/92% تست مثبت آنتیبادی از نوع M در برابر کپسید ویروس (IgM-VCA) داشتند. شایعترین پیامد، دیسترس تنفسی (در 5 بیمار) بود. همچنین، در یک بیمار فوت (با تابلوی دیسترس تنفسی و خونروی) پیش آمد.
نتیجهگیری: شایعترین شکایت اصلی بیماران تب و سپس گلودرد بود و شایعترین علامت بالینی تانسیلوفارنژیت، سپس، لنفادنوپاتی گردنی و تب بدست آمد. پیشنهاد میشود تفاوت در وانمود بالینی و شیوع آنها در منطقه ما در روند تشخیص بیماری مد نظر قرار گیرد.
Abstract
Introduction: Infectious mononucleosis is a clinical syndrome, particularly in children, adolescents and young adults. Since the clinical and laboratory characteristics of infectious mononucleosis are different according to geographical regions and age groups, studies in different regions can be crucial in improving the diagnosis and treatment of patients with infectious mononucleosis.
Objective: This study aimed to investigate the frequency of demographic, clinical and laboratory characteristics of patients with infectious mononucleosis admitted to 17th shahrivar Hospital of Rasht since 2009 to 2013.
Materials and Methods: In this descreptive retrospective study, medical records of all patients with a diagnosis of infectious mononucleosis admitted to 17th Shahrivar Hospital of Rasht between 2009 and 2013 were examined. Patents’ demographic, clinical and laboratory findings were collected and analyzed by descriptive statistics using SPSS software version 18.
Results: In this study, 99 patients with infectious mononucleosis with an average age of 6.19 ± 3.03 were assessed of which 55% were boys. The most common season was summer (35%), followed by spring (30%). The most common chief complaints were fever (88.8%), and pharyngitis (63.3%). The mean duration of disease was 6.19 ± 3.41days. The most common clinical signs were tonsillopharyngitis (98.9%), cervical lymphadenopathy and fever (9/93%).. Leukocytosis was seen in 73.7% of patients and also, lymphocytosis in 62.6%, atypical lymphocytosis in 29.3%, anemia in 13.1% and thrombocytopenia in 6.1%. The high ESR, increased liver enzymes, positive monotest and positive IgM-VCA test were detected in 54.1 %, 46.5 %, 11.1 % and 9/92 % of subjects, respectively. The most common complication was respiratory distress in 5 patients. One patient died with respiratory distress and bleeding.
Conclusions: The most common chief complaints were fever and sore throat; and cervical lymphadenopathy, fever and tonsillopharyngitis were most common signs. It is recommended that differences in the clinical manifestations and their prevalence in our region, be considered in the diagnosis.
Biological Markerss, Dermography, Infectious Mononucleosis, Signs and Symptom
جمعیت شناسی, مونونوکلئوزعفونی, نشانگرهای بیولوژیکی, نشانهها و علائم بیماری
17
23
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-715&slc_lang=fa&sid=1
2016/07/132016/07/132016/07/13
1395/4/23
2016/07/132016/07/132016/07/13
1395/4/23
H
Hashemian
هومان
هاشمیان
No
مرکز تحقیقات اختلالات رشد کودکان، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
MM
Karambin
Guilan University of Medical Sciences
محمدمهدی
کرم بین
karambin@gums.ac.ir
Yes
مرکز تحقیقات اختلالات رشد کودکان، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
Sh
Ghorbandoust
شراره
قرباندوست
No
مرکز تحقیقات اختلالات رشد کودکان، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
fa
شیوع دمانس پس از سکته مغزی ایسکمی (PISD) و ارتباط آن با متغیرهای جمعیتشناختی: مطالعه کوهورت گذشتهنگر
Prevalence of Post-Ischemic Stroke Dementia (PISD) and its Association with Demographic Parameters: A Retrospective Cohort Study
چکیده
مقدمه: شیوع دمانس پس از سکته مغزی ایسکمی(PISD) چشمگیر است و این بیماری مغزی- عروقی میتواند خطر بروز دمانس را افزایش دهد. با این وجود متغیرهای جمعیتی مرتبط با PISD اغلب بهخوبی درک نشده است.
هدف: تعیین شیوع PISD و محاسبهی نسبت خطرزایی هریک از عوامل جمعیتشناختی در رابطه با بروز آن در مطالعهای بنا نهاده شد بر بیمارستان در استان گیلان.
مواد و روشها: در مطالعه کوهورت گذشتهنگر 206 بیمار که بهطور متوسط ششماه از سکته مغزیِ ایسکمی آنها میگذشت بهشیوهی نمونهگیری پیاپی و غیراحتمالی از 760 بیمار دارای شرایط انتخاب شدند که طی فروردین 1391 تا فروردین 1393 از درمانگاه دپارتمان نورولوژی بیمارستان پورسینای شهر رشت شدهبودند. همه بیماران با معاینه چند وجهی نورولوژی و بررسی یافتههای پیمایشCT و MRI، ارزیابی وضعیت شناختی کنونی و پیشمرضی بهترتیب با آزمونهای ACE-III و IQCODE و همچنین مصاحبهی ساختاریافته بالینی برپایهی سنجههای DSM-5 برای تشخیص اختلال عصبی- شناختی عروقی شدید قرار گرفتند.
نتایج: از 206 بیمار، 48 نفر دچار PISD تشخیص داده شدند (شیوع 3/23%). رگرسیون مخاطره نسبی کاکس نشان داد سن بالاتر(035/0=P،11/1-00/1:CI%95 ،06/1=[HR] نسبت خطر)، میزان تحصیلات پایینتر (021/0=P ،94/0-44/0:CI%95 ،64/0=HR)، شدت سکته مغزی بیشتر (004/0=P،37/1-06/1:CI%95 ،21/1=HR) که با مقیاس سکتهمغزی موسسه ملی سلامت(NIHSS) سنجیده میشد و نارسایی شناختی پیشمرضی بیشتر (0001/0>P ،87/15-34/2:CI%95 ،09/6=HR) که با پرسشنامهی آگاهیدهنده از نقصان شناختی در سالمندان(IQCODE) سنجیده میشد، خطر بروز PISD را بهطور متوسط شش ماه پس از سکته مغزی پیشگویی میکند.
نتیجهگیری: شیوع PISD در بیماران مرخص شده از بیمارستان طی یک دوره شش ماهه چشمگیر است. بازشناسی بههنگام متغیرهای جمعیتی مرتبط با PISD میتواند به درمان اثربخشتر و پیشگیری از افت بیشتر کارکردِ بیماران سکتهمغزی کمک کند.
Abstract
Introduction: The prevalence rate of Post-Ischemic Stroke Dementia (PISD) is remarkable, and this cerebrovascular disease may increase the risk of incident dementia. However, demographic parameters associated with the PISD are often not well understood.
Objective: To determine the prevalence of PISD, and to calculate the risk ratio of each of the demographic factors in association with its occurrence in a hospital-based study (Guilan province).
Materials and Methods: In a retrospective cohort study, 206 patients, approximately six months post stroke were selected by consecutive and nonprobability sampling method among 760 eligible patients who were discharged from Neurology Department Clinic of Poursina Hospital in Rasht city, from April 2012 to May 2014. All patients underwent a multi-dimensional neurological examination, CT scans and MRI findings inspection, evaluation of the current and premorbid cognitive status by IQCODE and ACE-III tests respectively and also structured clinical interview, based on DSM-5 criteria in order to diagnose the major vascular neurocognitive disorder.
Results: Forty eight of the patients were diagnosed with PISD (prevalence 23.3%). Cox proportional hazards regression demonstrated that older age (hazard ratio [HR]=1.06,95%CI:1.00-1.11,P=0.035), lower educational level (HR=0.64,95%CI:0.44-0.94,P=0.021), more severe stroke (HR=1.21,95%CI:1.06-1.37,P=0.004),which was measured by National Institutes of Health Stroke Scale (NIHSS) and more premorbid cognitive impairment (HR=6.09,95%CI:2.34-15.87,P<0.0001) measured by Informant Questionnaire on Cognitive Decline in the elderly(IQCODE), prognosticates the risk of PISD diagnosis on an average of six-months after stroke.
Conclusion: PISD prevalence is remarkable among patients discharged from a hospital on a six month post stroke period. Early recognition of demographic factors related to PISD is helpful in more effective treatment, and can help prevent further loss of performance in stroke patients.
Cerebrovascular Accident, Diagnosis, Prevalence, Risk Factors
تشخیص, سکته مغزی عروقی, شیوع, عوامل خطر
24
36
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-716&slc_lang=fa&sid=1
2016/07/132016/07/132016/07/132016/07/13
1395/4/23
2016/07/132016/07/132016/07/132016/07/13
1395/4/23
S
Rezaei
سجاد
رضائی
No
گروه روان شناسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
K
Asgari Mobarake
University of Isfahan
کریم
عسگری مبارکه
Yes
گروه روان شناسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
A
Saberi
عالیا
صابری
No
گروه مغز و اعصاب، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
P
Keshavarz
پروانه
کشاورز
No
گروه ژنتیک، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
E
Kazemnejad Leili
احسان
کاظم نژاد لیلی
No
گروه آمار حیاتی دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
fa
بررسی تطبیقی ویژگیهای شخصیت در مبتلایان به نشانگان روده تحریکپذیر و افراد سالم
A Comparative Survey of Personality Characteristics in Patients with Irritable Bowel Syndrome (IBS) and Healthy Individuals
چکیده
مقدمه: نشانگان روده تحریکپذیر از شایعترین اختلالهای گوارشی با برآورد شیوع 22% در جمعیت عمومی است. سببشناسی این بیماری همچنان نامعلوم باقیمانده اما بازتاب روان بر فیزیولوژی دستگاه گوارش انکارناپذیر است. نظر به اهمیت عوامل روانشناختی در IBS، بررسی ریزبینانه تر این عوامل با تمرکز بر ویژگیهای شخصیت این بیماران و انواع آن با چیرگی اسهال، یبوست و تناوب اسهال و یبوست لازم به نظر میرسد.
هدف: مقایسه ویژگیهای شخصیت در مبتلایان به نشانگان روده تحریکپذیر و افراد سالم.
مواد و روشها: روش مطالعه از نوع توصیفی- مقایسهای بود. آزمودنیها دربردارنده 170 نفر (85 بیمار IBS (21 بیمار با غلبه اسهال، 30 بیمار با غلبه یبوست و34 بیمار با تناوب اسهال و یبوست) و 85 سالم) بود که به روش نمونهگیری در دسترس، از بیماران مراجعهکننده به بیمارستان دولتی رازی شهر رشت پس از ارزیابی بالینی توسط متخصص گوارش و استفاده از ملاکهای تشخیصی روم ΙΙ انتخاب شدند. برای بررسی ویژگیهای شخصیت از فرم کوتاه پرسشنامه NEOPI-R، ساخته مککری و کوستا استفاده شد. این پرسشنامه شامل 5 عامل بزرگ شخصیت (روان رنجورخویی، برونگرایی، انعطافپذیری، توافق یا سازگاری و وجدانی بودن) است. برای تجزیه و تحلیل دادهها از روشهای t نمونههای مستقل و تحلیل واریانس ANOVA استفاده شد و p کمتر از 05/0 معنیدار تلقی شد.
نتایج: افراد دچار IBS در مقایسه با افراد غیرمبتلا بهطور معنیدار در خرده مقیاس روان رنجور خویی(001/0≥ P) نمره بالاتر و در خرده مقیاس برونگرایی (001/0≥ P) نمره پایینتر کسب کردند.
نتیجهگیری: به نظر میرسد ویژگیهای شخصیت این بیماران (روان رنجورخویی و درونگرایی) میتواند کانون توجه بالینی روانشناسان و متخصصان در درمان روانشناختی بیماران دچار نشانگان روده تحریکپذیر قرار گیرد.
Abstract
Introduction: Irritable bowel syndrome is the most common gastrointestinal disorder with an estimated prevalence of 22 percent in general population. Its etiology remains unclear. But impact of psych on physiology of digestion system is undeniable.
Objective: Considering the importance of psychological factors in this syndrome, the aim of the study is more accurate investigation of these factors with focus on personality characteristics in IBS patients and its types with Diarrhea dominant, Constipation dominant & Altering type.
Materials and Methods: the research method is descriptive-comparative and the research sample consists of 170 subjects, including 85 patients (21 with Diarrhea dominant, 30 with Constipation dominant & 34 with Altering type) and 85 healthy subjects, selected in Razi state hospital in Rasht, using availability sampling method. Patients were diagnosed by a gastroenterologist using the ROME II criteria and clinical evaluation and endoscopy (in some cases). Having been diagnosed, patients were asked to complete personality inventory forms (NEOPI-R) designed by Mc Crue & Kosta (1992), containing five major personality factors (neuroticism, extraversion, openness, agreeableness & conscientiousness). The obtained data were analyzed by implementing independent sample T test and ANOVA. P value=0.05 was considered significant.
Results: based on the obtained results, neuroticism was significantly higher)P≥0/001 (and extraversion was significantly lower )P≥0/001) in patients, compared to those of healthy subjects.
Conclusion: based on these results, it seems that in psychological treatment we need to pay more attention to personality characteristics of IBS patients
Irritable Bowel Syndrome, personality, Stress
استرس, سندرم روده تحریکپذیر, شخصیت
37
44
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-717&slc_lang=fa&sid=1
2016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/13
1395/4/23
2016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/13
1395/4/23
F
Younesi
University of Kharazmi
فاطمه
یونسی
younesi.fa@gmail.com
Yes
دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
M
Kafi
موسی
کافی
No
گروه روانشناسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه گیلان، رشت، ایران
A
Ghanbari
عباس
قنبری
No
گروه داخلی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
fa
ارتباط ویتامینD و دیابت بارداری
Association Between Vitamin D and Gestational Diabetes
چکیده
مقدمه: کمبود ویتامین D شایعترین کمبود تغذیهای در دنیاست. بر پایه گواهان موجود، ویتامین D در نگهداری هموستاز طبیعی گلوکز میانجیگری میکند و در بررسیهای صورت گرفته، کمبود ویتامین D با تراوش برهم زده شده انسولین در پیوند بوده است، اما مطالعاتی که ارتباط میزان 25هیدروکسی ویتامینD در گردش و خطر دیابت بارداری را بررسی کردهاند، اندک و حتی برخی ناسازگار بودهاند.
هدف: تعیین ارتباط کمبود ویتامین D و دیابت بارداری
مواد و روشها: این مطالعه به صورت مورد- شاهدی بر 154 زن باردار 50-15 ساله مراجعهکننده به بیمارستان الزهرا رشت انجام شد. بیماران پس از گرفتن فرم دادهها دربردارنده سن، قد، وزن، پیشینه کامل طبی و بارداری از نظر دیابت بارداری بررسی شدند. سپس، سنجش میزان ویتامینD با کیت Diasorinبه روش CLIA صورت گرفت و دادهها با SPSS16 واکاوی شد.
نتایج: میانگین سنی گروه سالم 96/4 ± 75/26 و گروه دچار دیابت بارداری 73/5± 07/27 سالگی بود. (7/0 = P) ، افراد دو گروه، سطوح BMI یکسانی داشته و میانگین سرمی ویتامین D در گروه سالم 06/11 ±81/17 و در گروه مبتلا 76/6±41/17 نانومول بر لیتر بودهاست (003/0= P). با الگوی رگرسیون لوجستیک، نشان داده شد که با افزایش میزان سرمی ویتامین D، بخت ابتلای به دیابت بارداری 5% کاهش مییابد. (99/0-91/0 CI= ) 95/0 OR=
نتیجهگیری: ارتباط وارونهای بین دیابت بارداری و میزان ویتامینD وجود دارد. ( 002/0 = P)
Abstract
Introduction: Vitamin D deficiency is the most common nutritional deficiency as well as a basic factor for normal bone growth. Increasing evidence indicates that the vitamin D contributes to normal glucose homeostasis and its deficiency is associated with impaired insulin secretion, as demonstrated in some reported studies. However, very limited studies and some even with conflicting results, have addressed the association between the level of 25-hydroxyvitamin D in circulation and the risk of gestational diabetes.
Objevtives: Investigating the association between vit D deficiency and gestational diabetese.
Materials and Methods: This case-control study was conducted on 157 women aged 15-50 years, referred to Rasht alzahra Hospital. Demographic data and medical history were collected. In doing so, for evaluation of gestational diabetes, glucose challenge test was done. Also, vitamin D level measurement was performed using Diasorin kit and CLIA method and the obtained results were analyzed by SPSS version 16.
Results:The mean age of the normal group was 26.75± 4.96 and the mean age for those with gestational diabetese was 27.07± 5.73 .( p = 0.7) .BMI index was the same for both groups and the average vitamin D serum levels for normal and patient groups were 11.06±17.81 and 17.41±6.76 nmol/l , respectively. Using regression logistic model, we demonstrated that increasing vitamin D serum level can reduce the chance of gestational diabetese by 5%. OR=0.95 (CI=0.91-0.99)
Conclusion: In conclusion, gestational diabetese and vitamin D level seem to be negatively correlated. (P=0.002)
Diabetes Mellitus, Glucose, Vitamin D
دیابت شیرین, گلوکز, ویتامین دی
45
50
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-718&slc_lang=fa&sid=1
2016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/13
1395/4/23
2016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/13
1395/4/23
AR
Sobhani
عبدالرسول
سبحانی
No
گروه فارماکولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
Z
Heidarnezhad
Guilan University of Medical Sciences
زهره
حیدرنژاد
zohreheidarnegad@yahoo.com
Yes
گروه قلب، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
M
Mansour ghanaei
ماندانا
منصورقناعی
No
مرکز تحقیقات بهداشت و باروری، بیمارستان الزهرا، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
F
Salamat
فاطمه
سلامت
No
معاونت تحقیقات دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
fa
بررسی نقش سیستمهای اطلاعات بیمارستانی و عملکرد بیمارستانها با توجه به رضایتمندی بیماران از دیدگاه کارکنان بیمارستانها در رشت
An Investigationinto the Relationship Between Hospital Information System and Hospital Performance by Patient Satisfaction at Rasht Hospitals
چکیده
مقدمه: بیمارستانها به عنوان یکی از مهمترین سازمانهای اجتماعی نقش عمدهای در بهبود وضعیت بهداشت کشور و ارائه خدمات بهداشتی و درمانی دارند و یکی از حساسترین سازمانهای هستند که برای اداره درست آنها باید دادهها به شکلی صحیح گردآوری شده و پس از پالایش، دستهبندی و استنتاج به شکل مناسب و در زمان مناسب در اختیار همه تصمیمگیران بیمارستان بویژه مدیران و روسای آن قرار گیرد.
هدف: تعیین نقش سیستمهای اطلاعات بیمارستانی و عملکرد بیمارستانها با توجه به رضایتمندی بیماران از دیدگاه کارکنان.
مواد و روشها: جامعه آماری این پژوهش کارکنان بیمارستانهای رشت بودند که سیستم اطلاعات مدیریتی داشتند. تعداد نمونه آماری 320 نفر بود. دادهها با پرسشنامه جمعآوری و با الگوی معادله ساختاری موشکافی شد. نمونه بر اساس فرمول جامعه محدود کوکران محاسبه شد.
نتایج: نتایج نشان داد که رابطه معنیداری بین رضایتمندی بیمار و عملکرد بیمارستان و همچنین رابطه معنیداری بین سیستم اطلاعاتی بیمارستان و عملکرد بیمارستان وجود داشت.(000/0p<)
نتیجهگیری: وجود سیستم اطلاعات بیمارستانی و زیرمجموعههای آن موجب رضایتمندی بیمار و در نتیجه ارتقاء عملکرد بیمارستان میگردد.
Abstract
Introduction: Hospitals are important social organizations, and play an important role in every country health standards, and we need to gather, and process the related data. Data should be ready at appropriate time and be used for decision making finally.
Objective: the aim of this study is an investigation into the relationship between hospital information system and hospital performance whereby patient satisfaction is studied as the mediator.
Materials and Methods: social statistical analysis of Rasht hospital staff that have management information system. Sample was 320. Data were gathered by questionnaire and analyzed by SEM.
Results: There was a significant relationship between patient satisfaction and hospital performance. There was a significant relationship between hospital information system and hospital performance too.
Conclusion: Existance of hospital information system and it’s subsets and therefore improve hospital performance.
Hospital Information System, Patient Satisfaction
رضایت بیمار, سیستم اطلاعات بیمارستانی
51
60
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-719&slc_lang=fa&sid=1
2016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/17
1395/4/27
2016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/17
1395/4/27
M
Nopasand Asil
محمد
نوعپسند اصیل
No
گروه مدیریت، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه گیلان، رشت، ایران
M
Dostar
محمد
دوستار
No
گروه مدیریت، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه گیلان، رشت، ایران
MH
Haji Ali Asgary
University of Guilan
محمدحسین
حاجی علی عسگری
Soheil_1541@yahoo.com
Yes
گروه مدیریت، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه گیلان، رشت، ایران
fa
مقایسه اثربخشی بلوک کودال با انفیلتراسیون داخل زخم بوپی واکائین در کاهش درد حاد پس از جراحی الکتیو ناحیه تحتانی شکم در کودکان
Comparing the Effects of Caudal Block and Infiltration of Local Anesthetic on Postoperative Pain Control in Children
چکیده
مقدمه: درد حاد پس از جراحی در کودکان با کنشگری پاسخهای تشدیدیافته استرسی فیزیولوژی و بیوشیمی باعث عوارض زیادی بعد از جراحی میشود. بلوک کودال و انفیلتراسیون داخل زخم دو روش موثر در کنترل درد بعد از جراحی کودکان است.
هدف: سنجش این دو روش در کنترل درد بعد از اعمال جراحی کودکان.
مواد و روشها: در این کارآزمایی بالینی دو سوکور، 110 کودک مورد جراحی هرنیورافی و ارکیوپکسی الکتیو بهطور تصادفی به دو گروه بلوک کودال و انفیلتراسیون داخل زخم تقسیم شدند. دوز دارو در گروه بلوک کودال mg/kg۱ از بوپی واکایین 125/0% و در گروه و انفیلتراسیون داخل زخم با mg/kg 5/0 از بوپی واکایین 25/0% بود. برای تصادفیسازی از روش بلاک ثابت تصادفی در بلوکهای 4 تایی استفاده شد .نمرهی درد، زمان شروع ادرار و دفع گاز رودهای، میزان رضایتمندی پدر و مادر، زمان دریافت نخستین دوز استامینوفن و تعداد و دوز مجموع استامینوفن دریافتی در ساعتهای 1-6-12-24 بعد از جراحی ثبت شد.
نتایج: شدت درد 24ساعت بعد از جراحی در هر دو گروه کودال(0001/0p=) و انفیلتراسیون (0001/0p<) بهطور معنیدار کاهش یافت. بین سیر تغییر نمره درد (8/0(p=، زمان اولین دوز دریافتی استامینوفن (77/0P=)، تعداد دفعات (81/0(p= و دوز کلی آن (9/0(p=، زمان آغاز فعالیت رودهای (44/0(p= و زمان نخستین دفع ادرار (66/0p=) در برشهای زمانی مورد بررسی بین دوگروه اختلاف معنیداری وجود نداشت.
ولی تفاوت معنیدار بین دو گروه در میزان رضایتمندی والدین در مقاطع زمانی بررسی شده وجود داشت و در گروه انفیلتراسیون در ساعتهای پایانی بیش از گروه بلوک کودال بود(002/0p=).
نتیجهگیری: بهنظر میرسد انفیلتراسیون داخل زخم و بلوک کودال دو روش موثر در کنترل درد بعد جراحی میباشند. ولی با توجه به رضایتمندی بیشتر و زمانبری کمتر، روش انفیلتراسیون داخل زخم بهتر است.
Abstract
Introduction: Acute postoperative pain in children increases by activation of physiological and biochemical stress responses and leads to several complications. Caudal block and infiltration of local anesthetic are two effective modalities for postoperative pain management in children.
Objective: The aim of this study was to compare the effects of these two methods on postoperative pain control in children.
Materials and Methods: In this double blind clinical trial, 110 children who underwent herniorhaphy and orchidopexy, were allocated to two groups of caudal block and wound infiltration using randomized fixed quadripartite blocks.The drug dosage in caudal block group was 1mg/kg of bupivacaine 0.125 % and it was 0.5mg/kg of bupivacaine 0.25% in wound infiltration group. Pain score , time to start of micturition and gas passing, parents’ satisfaction, time for the first dose of acetaminophen , number and total acetaminophen dosage in 24 hours, were noted at 1-6- 12 -24 hours after operation.
Results: Pain score significantly diminished in caudal (0.0001) and infiltration (<0.0001) groups. There was no significant difference between the two groups in terms of pain score changes(0.8),time for the first dose of acetaminophen (p=0.77) , number of need for analgesia (p=0.81), total analgesic doses(p=0.9), the onset of intestinal activity(p=0.44) and micturation (p=0.66) during 24 hours after surgery. However, parents’ satisfaction was significantly more in infiltration group (p=0.002)
Conclusion: It seems that both methods are effective for this purpose. However, considering the less time needed for the procedure, and more satisfaction of wound infiltration, it might be suggested as the preferred method.
Bupivacaine, Child, pain-postoperative
بوپی واکائین, درد پس از عمل جراحی, کودکان
61
69
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-720&slc_lang=fa&sid=1
2016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/172016/07/17
1395/4/27
2016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/172016/07/17
1395/4/27
MS
Abdollahzadeh
مهرسیما
عبداللهزاده
No
مرکز تحقیقات بیهوشی، بیمارستان ولایت، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، ایران
F
Farzi
Guilan University of Medical Sciences
فرنوش
فرضی
Farnoush_farzi@yahoo.com
Yes
مرکز تحقیقات بیهوشی، بیمارستان ولایت، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، ایران
A
Pirooz
امیر
پیروز
No
گروه جراحی اطفال، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، ایران
MN
Mircharkhchian
میرنظام
میرچرخچیان
No
گروه جراحی اطفال، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، ایران
A
Heidarzadeh
آبتین
حیدرزاده
No
گروه اپیدمیولوژی وآمار، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، ایران
G
Biazar
گلاره
بیآزار
No
مرکز تحقیقات بیهوشی، بیمارستان ولایت، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، ایران
K
Mirmozafari
کاوه
میرمظفری
No
مرکز تحقیقات بیهوشی، بیمارستان ولایت، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، ایران
fa
سنجش دشواری تنظیم هیجان در بیماران نشانگان روده تحریکپذیر و افراد عادی با کنترل مشکل هیجانی
Difficulties in Emotion Regulation in IBS Patients and Normal People- with Control Emotional Problems
چکیده
مقدمه: بررسیهای گوناگون نشان داده که اختلال هیجانی در نشانگان روده تحریکپذیر شایع است و با آغاز و شدت نشانههای آن ارتباط دارد.
هدف: سنجش دشواری تنظیم هیجان در بیماران دچار نشانگان روده تحریکپذیر و افراد عادی.
مواد و روشها: طرح، پژوهش توصیفی از نوع مقایسهای پس رویدادی بود. از بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریکپذیر که به مرکز سلامت گوارش شهر اصفهان مراجعه کرده بودند،30 نفر با کنترل مشکلات هیجانی انتخاب شدند. برای مقایسه،30 نفر از افراد عادی (بدون مشکل گوارشی) کم و بیش از نظر مشکلات هیجانی و جنس با گروه بیمار همتا شدند. دادهها با استفاده از مقیاس دشواری در تنظیم هیجان (DERS) و فرم کوتاه مقیاس افسردگی، پریشانی، استرس (21-(DASS گردآوری شدند.
نتایج: نتایج آزمون یومان ویتنی حاکی از آن بود که به رغم کنترل مشکلات هیجانی (افسردگی، اضطراب و استرس)، بین بیماران مبتلا به نشانگان روده تحریکپذیر و افراد عادی از نظر دشواری در تنظیم هیجان و مؤلفههای آن، به جز مؤلفه ناآگاهی هیجانی، تفاوت معنیدار وجود دارد (01/0P< و 05/0P<).
نتیجهگیری: مبتلایان به نشانگان روده تحریکپذیر، به دلیل نداشتن مهارتهای سازگارانه تنظیم هیجان و وجود برخی عوامل بدتنظیمی هیجانی، هیجان منفی بیشتر و شدیدتری را تجربه میکنند و این امر تنظیم هیجان آنها را با مشکل بیشتری روبرو میکند.
Abstract
Introduction: Various studies have indicated that emotional disorders are prevalent in IBS patients and they are related to onset and severity of symptoms. The aim of this study was to compare the difficulties in emotion regulation in patients with irritable bowel syndrome and normal people.
Materials and Methods: The study was a descriptive-comparative type. Of the patients with irritable bowel syndrome referred to Isfahan Digestive Health Center, 30 patients by controlling emotional problems were selected. For comparison, 30 individuals without digestive problem (normal) were matched with the patient group according to the emotional problems and gender. Information was collected using the Difficulties in Emotion Regulation Scale) DERS) and the short form of Depression, Anxiety, Stress Scale (DASS-21).
Results: Mann-Whitney Test results showed that despite controlling emotional problems (depression, anxiety and stress), there were significant differences between patients with irritable bowel syndrome and normal people in terms of difficulties in emotion regulation and its components, except emotional awareness component(P<0. 01, P< 0. 05).
Conclusion: Patients with irritable bowel syndrome, due to lack of adaptive emotion regulation skills and existence of some emotional dysregulation factors, experience further and more severe negative emotions. Thus, it will cause that their emotion regulation faces more difficulty.
Irritable Bowel Syndrome, Emotions
نشانگان روده تحریکپذیر, هیجانها
70
79
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-721&slc_lang=fa&sid=1
2016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/172016/07/172016/07/17
1395/4/27
2016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/172016/07/172016/07/17
1395/4/27
M
Mazaheri
Isfahan University of Medical Sciences
مینا
مظاهری
mina.mazaheri@gmail.com
Yes
مرکز تحقیقات روان تنی (سایکوسوماتیک)، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران
Gh
Manshaee
غلامرضا
منشئی
No
گروه روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اصفهان (خوراسگان)، اصفهان، ایران
fa
همبودی علائم افسردگی و سردردهای اولیه
Depression and Primary Headache Symptoms Comorbidity
چکیده
مقدمه: افسردگی اختلال شایعی در بیماران دچار سردرد است، اما در ایران پژوهشهای صورت گرفته در مورد همبودی افسردگی و سردردهای اولیه محدود بودهاست.
هدف: تعیین ارتباط علائم افسردگی و سردردهای اولیه.
مواد و روشها: در این پژوهش مورد- شاهدی همبودی علائم افسردگی و سردردهای اولیه و نیز برخی عوامل تاثیرگذار مانند سن، جنس و نوع سردرد اولیه بررسی شدند.131 بیمار دچار سردردهای اولیه در سن 15 تا 64 سالگی مراجعهکننده به درمانگاه اعصاب و روان بیمارستان فارابی کرمانشاه و 131 نفر به عنوان گروه شاهد که از جمعیت عمومی شهر کرمانشاه انتخاب شدند. دادهها با مصاحبه بالینی و با توجه سنجههای انجمن بین المللی سردرد(IHS) و نیز "پرسشنامه افسردگی بِک"(BDI) گرد آوری شدند. دادهها با استفاده از نرمافزار 18Spss- تجزیه و تحلیل شدند.
نتایج: میزان همبودی افسردگی و سردردهای اولیه 5/58% در گروه مورد و میانگین نمره افسردگی بزرگتر از گروه کنترل (001/0p<) بود. افسردگی 8/3 برابر شانس ابتلای به سردردهای اولیه را بالا میبرد. ارتباط افسردگی و سردردهای اولیه در همه گروههای سنی به غیر از گروه سنی 45-64 ساله معنیدار است (05/0p<).
نتیجهگیری: بین افسردگی و سردردهای اولیه ارتباط وجود دارد.
Abstract
Introduction: Having depression is common in patients with headache, but research on this issue in Iran is limited.
Objective: Investigating depression and Primary headache symptoms comorbidity
Materials and Methods: Study of depression and headache comorbidity and some influential factors such as age, gender and type of headache is the goal of this case-observation study. 131client patients of nerves and mental clinic of Kermanshah Farabi Hospital, and 131 people as a control group were selected among general population of Kermanshah city randomly. Data were collected by clinical interview and based on criteria of International Headache Society (IHS) and with Beck Depression Inventory.
Results: We found comorbidity of depression and headache in 58.8% of cases, with the average depression score larger than that in the control group (p<0.001). 3.8 times of depression raises the risk of primary headaches. The relationship between depression and headaches in all age groups except the 45-64 year age group was significant (p<0.05).
Conclusion: Data analysis indicated a correlation between depression and headaches
Depression, Headaches ,Pain
افسردگی / درد/ سر درد
80
88
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-722&slc_lang=fa&sid=1
2016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/172016/07/172016/07/172016/07/17
1395/4/27
2016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/172016/07/172016/07/172016/07/17
1395/4/27
J
Shakeri
جلال
شاکری
No
: گروه روانشناسی، بیمارستان فارابی، دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه، کرمانشاه، ایران
E
Ebrahimei
احترام
ابراهیمی
No
: گروه روانشناسی، بیمارستان فارابی، دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه، کرمانشاه، ایران
SA
Mousavi
Kermanshah University of Medical Sciences
سیدعلی
موسوی
psy.mousavi@gmail.com
Yes
: گروه روانشناسی، بیمارستان فارابی، دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه، کرمانشاه، ایران
fa
اثر آنتیآپوپتوز و نگهدارنده سرکه بالزامیک بر بافت کبد و پروفایلهای لیپیدی در موشهای صحرایی تحت رژیم پرچرب
Anti-apoptotic and Protective Effects of Balsamic Vinegar on the Liver Tissue and Lipid Profiles in Rats Under High-fat Diet
چکیده
مقدمه: رژیم پرچرب باعث آپوپتوز، استئاتوز و التهاب بافت کبد، افزایش آنزیمهای کبدی، پراکسیداسیون لیپیدی و رادیکالهای آزاد میشود. سرکه بر مسیر آپوپتوز نقش داشته و میتواند باعث کاهش استئاتوز، التهاب و پروفایلهای لیپیدی شود. سرکه بالزامیک ویژگی گردآوری رادیکالهای آزاد و غلظت پلیفنل بالا را دارد.
هدف: تعیین اثر آنتیآپوپتوتیک و محافظتی سرکه بالزامیک بر بافت کبد و پروفایلهای لیپیدی در موشهای صحرایی بر رژیم پرچرب.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی،24 سر موش صحرایی نر ویستار به 3 گروه (8n=)، کنترل، رژیم پرچرب و رژیم پرچرب + سرکه بالزامیک تقسیم شدند. گروه کنترل روزانه 6/16% کیلوکالری و دو گروه دیگر غذای چرب محتوی روغن کانولا دارای 6/51% کیلوکالری مصرف میکردند. پس از 4 ماه، گروه 3 افزون بر غذای دریافتی به مدت 6 هفته روزانه mg/kg 51/0 سرکه بالزامیک به صورت خوراکی در آب دریافت میکرد. در پایان دوره، خونگیری و نمونهبرداری از بافت کبد انجام شد. میزان سرمی آنزیمهای کبدی و پروفایل لیپیدی به روش فتومتری اندازهگیری و بررسی آپوپتوز به روش تانل انجام شد. استئاتوز، التهاب و فیبروز با رنگ آمیزی هماتوکسیلین-ائوزین و تریکروم مالوری بررسی شد. آنالیز آماری به روش واریانس یک طرفه و آزمون توکی انجام و مقادیر 05/0p< معنیدار تلقی شد.
نتایج: سرکه باعث کاهش معنیداری در آپوپتوز، استئاتوز، التهاب بافت و فیبروز ورید مرکزی کبد شد (05/0p<). میزان تریگلیسرید در گروه تحت درمان با سرکه بهصورت معنیدار کاهش یافت (001/0p<) اما تفاوت معنیداری در سطح سرمی LDL و کلسترول بین گروه رژیم پرچرب و سرکه بالزامیک دیده نشد. سطح سرمی HDL در گروه تحت درمان با سرکه نسبت به گروه رژیم پرچرب افزایش معنیدار نشان داد(05/0p<). سرکه تفاوت معنیداری در سطح آنزیمهای کبدی ایجاد نکرد
نتیجهگیری: استفاده روزانه سرکه بالزامیک در رتهای بر رژیم پرچرب به مدت 6 هفته، اثر محافظتی بر بافت کبد دارد و میتواند باعث افزایش سرمی HDL، کاهش تری گلیسرید، آپوپتوز و استئاتوز بافت کبد شود اما بر میزان آنزیمهای کبدی موشهای صحرایی اثر ندارد
Abstract
Introduction: High fat diet leads to liver apoptosis, steatosis and inflammation, elevated liver enzymes, lipid peroxidation and free radicals. Vinegars contribute to apoptosis pathway and can reduce steatosis, inflammation and lipid profiles. Balsamic vinegar has strong radical scavenging ability and a high polyphenol concentration.
Objective: The aim of this study was to evaluate antiapoptotic and protective effects of balsamic vinegar on liver tissues and lipid profiles in rats under high fat diets.
Materials and Methods: Male wistar rats (n=24) were divided into 3 groups (n=8): control, high fat diet(HFD), HFD & balsamic vinegar(BV). Control group received 16.6 % Kcal per day, and the other two groups received high fat diet (HFD) 51.6 % containing canola oil. After 4 month group 3 in addition to HFD received a balsamic vinegar (0.51 mg/kg) for 6 weeks orally through their water. In the end of experiment, bloodletting and liver biopsy were performed. Serum liver enzymes and lipid profiles level were evaluated using photometric method. Apoptosisevaluation was performed with immunohistochemistry TUNEL method, and steatosis, inflammation and fibrosis were evaluated with H&E and Tri Chrome Malory staining. The data were analyzed using ANOVA and Tuckey post hoc test. P value less than 0.05 was considered significant.
Results: Vinegar makes a significant reduction in liver apoptosis, steatosis, inflammation and central vein fibrosis (p<0.001). Triglyceride levels decreased significantly in the group treated with vinegar (p< 0.001). However, no significant difference in LDL and total cholesterol levels was observed between high-fat diet and balsamic vinegar. Serum levels of HDL in the group treated with vinegar, compared to high-fat diet group, showed a significant increase (p<0.01). Vinegar did not make a significant difference in liver enzyme levels.
Conclusion: This study showed that daily use of balsamic vinegar in rats under high-fat diet for 6 weeks, had protective effects on the liver tissue, and can increase serum levels of HDL, decrease TG and liver tissue apoptosis and steatosis, but no effect on the level of liver enzymes.
Antioxidants, (Apple Vinegar), (Balsamic Vinegar), (Date Vinegar), Fatty Liver
آنتی اکسیدانها, (سرکه بالزامیک), (سرکه خرما), (سرکه سیب), کبد چرب, موش صحرایی
89
99
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-723&slc_lang=fa&sid=1
2016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/172016/07/172016/07/172016/07/172016/07/17
1395/4/27
2016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/172016/07/172016/07/172016/07/172016/07/17
1395/4/27
M
Abbasi
معصومه
عباسی
No
مرکز تحقیقات دانشجوئی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
M
Aghajaninasab
منیره
آقاجانی نسب
No
گروه بیوشیمی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
Z
Atrkarroshan
زهرا
عطرکار روشن
No
گروه پزشکی اجتماعی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
M
Habibipour
راضیه
حبیبیپور
No
آزمایشگاه بیوشیمی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
F
Mohammadghasemi
Guilan University Of Medical Sciences
فهیمه
محمدقاسمی
parsahistolab@gmail.com
Yes
مرکز تحقیقات سلولی و مولکولی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
fa
تأثیر الگوی رفتار نوع A بر ابتلای به آترواسکلروز شریان کرونر
Impact of Type A Behavior Pattern on the Development of Coronary Artery Atherosclerosis
چکیده
مقدمه: گرچه مطالعات گوناگون در جوامع اروپای غربی و آمریکای شمالی نشانگر تأثیر الگوی رفتاری نوع A بر بیماریهای قلبی کرونر است اما پژوهشهای اندک در کشورهای آسیایی نشانگر نبود کارآیی الگوی رفتاری نوع A بر ابتلای به بیماریهای قلبی کرونر بوده است.
هدف: تعیین رابطه الگوی رفتاری نوع A و ابتلای به آترواسکلروز عروق کرونر در جمعیت برگزیده ایران.
مواد و روشها: این مطالعه در قالب طرحی مورد- شاهدی انجام شد. دادهها از 77 بیمار با نشانههای آترواسکلروز رگهای کرونر مراجعهکننده به درمانگاه تخصصی قلب بیمارستان افشار یزد (گروه مورد) و 78 فرد سالم قلبی و در ماههای مرداد و شهریور 1392گردآوری شد. این افراد به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. دو گروه، مقیاس پیمایش فعالیت جنکینز (Jenkins Activity Survey)، بهعنوان ابزار سنجش الگوی رفتاری نوع A را تکمیل کردند.
نتایج: تفاوت معنیدار بین بیماران با علائم آترواسکلروز عروق کرونر افراد سالم از نظر الگوی رفتاری نوع A (01/0< p) بهطورکلی و مؤلفههای برانگیختگی/ ناشکیبایی (01/0< p)، سرعت/ فوریت زمانی (01/0< p) و کوشش برای کامیابی (05/0< p) وجود داشت.
نتیجهگیری: برخلاف دادههای آسیایی، این فرضیه که الگوی رفتاری نوع A با خطر فزاینده ابتلای به آترواسکلروز عروق کرونر در جمعیت منتخب ایران در رابطه است پذیرفته شده است.
Abstract
Introduction: Although numerous studies in Western Europe and North America indicate the impact of type A behavior pattern on coronary artery atherosclerosis or coronary heart disease (CAD), few studies conducted in Asian countries indicate that type A behavior pattern had no effect on coronary artery atherosclerosis
Objectives: The aim of this study was to determine the relationship between type A behavior pattern and coronary artery atherosclerosis among Iranian populations.
Materials and Methods: This study was performed with a case-control design. Data were collected from 77 patients with coronary artery atherosclerosis, referred to Afshar Hospital Professional Heart Clinic in Yazd city, and 78 normal controls, in July and August 2013. These groups were selected by convenience sampling method. The two groups completed the Jenkins Activity Survey (JAS) to measure the type A behavior.
Results: The results suggest that the two groups were significantly different regarding the type A behavior (p<0/01), and components of irritability/impatience (p<0/01), speed (p<0/01), and achievement striving (p<0/05).
Conclusion: Results of this study, contrary to Asian data, confirmed the hypothesis that type A behavior pattern is associated with increased risk of coronary artery atherosclerosis in Iranian populations.
Type A Personality, Coronary-Prone Personality, Atherosclerosis
شخصیت نوع A , شخصیت مستعد کرونر, آترواسکلروز
100
109
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-724&slc_lang=fa&sid=1
2016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/172016/07/172016/07/172016/07/172016/07/172016/07/17
1395/4/27
2016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/172016/07/172016/07/172016/07/172016/07/172016/07/17
1395/4/27
E
Masoudnia
University of Guilan
ابراهیم
مسعودنیا
masoudnia@guilan.ac.i
Yes
گروه علوم اجتماعی، دانشکده ادبیات و علوم انسان، دانشگاه گیلان، رشت، ایران
V
Nik Seresht
وحید
نیک سرشت
No
مرکز تحقیقات قلب و عروق، بیمارستان دکتر حشمت، رشت، ایران
fa
بررسی تاثیر ترانگزامیک اسید بر میزان نیاز به ترانسفوزیون خون در جراحی برداشت پروستات از راه مجرا (TURP)
A Survey on the Effects of Intravenous Tranexamic Acid on the Amount of Transfusion in Patients Undergoing T.U.R-P
چکیده
مقدمه: به نظر میرسد خونروی پیرامون جراحی در TURP وابسته به افزایش فعالیت فیبرینولیز ادراری باشد. ترانگزامیک اسید مهارکنندهی نیرومند پلاسمینوژن و فعالکنندههای اوروکیناز است.
هدف: تعیین اثربخشی استفادهی پیش از جراحی از ترانگزامیک اسید بر میزان ترانسفوزیون حوالی جراحی در بیماران کاندید TURP.
مواد و روشها: در این مطالعهی کارآزمایی بالینی ،80 بیمار بهصورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند: گروه ترانگزامیک اسید (T) و گروه کنترل (P). پس از بیحسی نخاعی با بوپیواکایین 5/0٪ هیپر بار و پیش از آغاز جراحی، به گروه (T)، kg / mg15 ترانگزامیک اسید به صورت انفوزیون وریدی طی 20 دقیقه تجویز شد و سپس انفوزیون وریدی یکسره با دوز mg/kg1 در ساعت، ترانگزامیک اسید بهمدت 5 ساعت از آغازTURP برقرار شد. گروه (P) به همان حجم و مقدار گروه(T) نرمال سالین دریافت کردند. هموگلوبین خون، یک ساعت پس از آغاز جراحی ،در ریکاوری، 6و 24 ساعت پس از پایان جراحی اندازهگیری شد و در صورت هموگلوبین کمتر از 10، یک واحد یا بیشتر (P.cell)Packed red blood cell آلوژنی برای نگهداری هموگلوبین بیش از gr/dl 10 تجویز شد و در پایان میزان نیاز به ترانسفوزیون در دو گروه مقایسه شد. آزمونهای آماری تی و Repeated Measurement و ANCOVA و نرمافزار آماری spss 16 برای مقایسه بکار رفت. مقدار P کمتر از 05/0 معنیدار در نظر گرفته شد.
نتایج: در این مطالعه 80 بیمار با شرایط ورود به دو گروه تقسیم شدند. میانگین غلظت هموگلوبین قبل از عمل در گروه (T)15/1 ±51/12 ودر گروه (P)59/1± 38/12 بودهاست (67/0P=). میزان ترانسفوزیون از شروع جراحی تا 24 ساعت پس از پایان بهطور بارز در گروه (T) کمتر از گروه (P) بود. 6/0±2/0 واحد در مقابل92/0 ±6/0 واحد (026/0P=).
در گروه (T) بیماران کمتری نسبت به گروه (P) خون دریافت کردند(10 درصد در مقابل 30 درصد025/0(P= .
همچنین ارتباط آماری معنیدار بین بروز پیامد تهوع و استفراغ پس از جراحی در دو گروه بیمار تحت درمان TURP دریافتکننده ترانگزامیک اسید و بدون دریافت دیده نشد (0/1P=). در هیچکدام از بیماران عارضهی دیده نشد. میانگین میزان دریافت(P.cell)، 24 ساعت پس از اتمام جراحی نسبت به پیش از جراحی در گروه دریافتکننده ترانگزامیک اسید(6/0± 2/0) کمتر از گروه کنترل (92/0± 6/0 واحد) بود.(026/0P=).
نتیجهگیری: تجویز قبل از عمل ترانگزامیک اسید، سبب کاهش میزان ترانسفوزیون ۲۴ساعت پس از پایان جراحی در بیماران تحت TURP میشود.
Abstract
Introduction: Perioperative blood loss is thought to be associated with an increase in urinary fibrinolytic activity. Tranexamicacid (TXA) is a potent inhibitor of plasminogen and also urokinase activators.
Objective: To determine the efficacy of preoperative treatment with tranexamic acid in the rate of perioperative transfusions in patients undergoing transurethral resection of the prostate(TURP).
Materials and Methods: In a clinical trial, 80 patients were randomly divided into two groups: Tranexamic acid (TXA) and controls. After Spinal anesthesia with marcaine, in the Tranexamic acid group (TXA), the patients received intravenous infusion of tranexamic acid15 mg/kg before surgery and the control group received no medication, and serum Hb concentration was measured 1 hour after beginning the surgery, in recovery room, and 6 hours and 24 hours after surgery. If the hemoglobin concentration was lower than 10 mg/dL, one or more units of allogeneic packed red blood cells were transfused to keep the concentration of hemoglobin above 10 mg/dL, finally the mean need for the erythrocyte transfusions was compared between two groups. We used statistical tests such as T-test, Repeated Measurement, ANCOVA Test and SPSS software 16. P values less than 0.05 were considered significant.
Results: This study, showed that the mean perioperative blood transfusion 24 hours post operation, in TXA group was less than that in control group (0.2± 0.6)vs(0.6 ±0.92).(P=0.026)
Conclusion: preoperative treatment with tranexamic acid reduces the rate of perioperative blood transfusions in patients undergoing T.U.R-P.
Tranexamicacid, Transfusion, Transurethral Resection of prostate(TURP)
انتقال خون, برداشتن پروستات از راه مجرای خروجی ادرار, ترانگزامیک اسید
110
116
http://journal.gums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-36-725&slc_lang=fa&sid=1
2016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/172016/07/172016/07/172016/07/172016/07/172016/07/172016/07/17
1395/4/27
2016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/132016/07/172016/07/172016/07/172016/07/172016/07/172016/07/172016/07/17
1395/4/27
A
Mirmansouri
علی
میرمنصوری
No
گروه بیهوشی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
F
Farzi
Guilan University of Medical Sciences
فرنوش
فرضی
Farnosh_farzi@yahoo.com
Yes
گروه بیهوشی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
V
Imantalab
ولی
ایمان طلب
No
گروه بیهوشی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
H
Khoshrang
حسین
خوشرنگ
No
گروه بیهوشی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
G
Biazar
گلاره
بیآزار
No
گروه بیهوشی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
G
Khanjanian
گیتا
خانجانیان
No
گروه بیهوشی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران
S
Ghazanfar Tehran
سمانه
غضنفر طهران
No
گروه بیهوشی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، رشت، ایران