مقدمه
دوره نوجوانی بهعنوان یکی از مراحل بحرانی و مهم زندگی انسان شناخته میشود که با تغییرات گسترده جسمانی، عاطفی و اجتماعی همراه است [1]. یکی از تغییرات عمده در این دوران برای دختران، آغاز قاعدگی است که معمولاً همزمان با شروع بلوغ جنسی در دختران اتفاق میافتد و بهعنوان یک رخداد مهم در فرایند رشد و تکامل آنها محسوب میشود [2]. پس از رسیدن به بلوغ، یکی از چالشهایی که دختران نوجوان با آن مواجه میشوند، بروز نشانههای سندرم پیش از قاعدگی است که شیوع قابلتوجهی در میان این گروه سنی دارد [3، 4]. سندرم پیش از قاعدگی بهعنوان یک فرایند دورهای تعریف میشود که در مرحله لوتئال چرخه قاعدگی آغاز شده و حدود چهار روز پس از شروع قاعدگی خاتمه مییابد [5]. در این مدت، تغییرات جسمی، شناختی، هیجانی و رفتاری بهطور برجستهای نمایان میشوند [6]. تغییرات جسمانی در این دوره شامل علائمی همچون حساسیت و درد در پستانها، نفخ شکم، درد شکمی، احساس افزایش وزن، سردرد، کمردرد، تهوع، تغییرات در اجابت مزاج و آکنه هستند [7، 8].
از سوی دیگر، علائم عاطفی و روانی، شامل تحریکپذیری، اضطراب، عصبانیت، افسردگی، احساس خستگی شدید، ضعف، تغییرات خلقی، گیجی، تغییر در الگوی خواب و اشتها هستند [8، 9]. این علائم ممکن است از فردی به فرد دیگر تفاوت داشته باشند، اما معمولاً در هر سیکل قاعدگی تکرار شده و بهطور مستمر در آنها وجود دارند. این علائم میتوانند تأثیرات مهمی بر روابط اجتماعی، خانوادگی و حتی عملکردهای روزانه فرد بگذارند و بر کیفیت زندگی او تأثیر قابلتوجهی داشته باشند [10، 11]. قاعدگی، یکی از فرایندهای طبیعی و حیاتی در بدن زنان است و بخش مهمی از زندگی آنها را شکل میدهد. بااینحال، این پدیده نهتنها یک مسئله فیزیولوژیکی، بلکه یک پدیده پیچیده اجتماعی و فرهنگی است که میتواند تأثیرات گستردهای بر سلامت روان و جسم زنان، بهویژه در دوران حساس نوجوانی، داشته باشد [12].
در میان مسائل مرتبط با قاعدگی، سندرم پیش از قاعدگی به دلیل شیوع بالا و تأثیرات چندجانبهای که دارد، بهعنوان یکی از چالشهای مهم سلامت زنان شناخته میشود. عوامل اجتماعی بسیاری همچون نگرش منفی نسبت به قاعدگی نیز که از عقاید و فرهنگهای متفاوت جوامع ناشی میشود، بر وقوع علائم سندرم پیش از قاعدگی تأثیرگذار است [13]. در بسیاری از جوامع، موضوعات مرتبط با قاعدگی، ازجمله سندرم پیش از قاعدگی، همچنان بهعنوان تابویی فرهنگی تلقی میشوند که با شرم، پنهانکاری و نگرشهای منفی همراه است. این باورها و نگرشهای اجتماعی میتوانند نحوه تجربه و مدیریت علائم سندرم پیش از قاعدگی را در نوجوانان بهطور قابلتوجهی تحت تأثیر قرار دهند، بهویژه زمانی که این علائم بهعنوان نشانهای از ضعف یا ناتوانی تعبیر میشوند. نگرشهای فرهنگی همچنین بر هویت جنسیتی نوجوانان تأثیر گذاشته و باعث تقویت احساس گناه یا فشار برای پنهانکاری میشوند [14، 15].
فرهنگ بهعنوان مجموعهای از باورها، ارزشها و رفتارهای مشترک در یک جامعه، نقش اساسی در نحوه درک و مدیریت سندرم پیش از قاعدگی ایفا میکند. نگرشهای اجتماعی نسبت به قاعدگی و سندرم پیش از قاعدگی، آموزشهای مرتبط با بهداشت زنان و حمایتهای اجتماعی، ازجمله عواملی هستند که میتوانند بر تجربه زنان از این سندرم تأثیر بگذارند. تغییر این نگرشها میتواند هم به کاهش فشار اجتماعی و فرهنگی منجر شود و هم اینکه به نوجوانان کمک کند تا بهطور مؤثرتری با علائم خود کنار بیایند و از آنها بهعنوان یک بخش طبیعی از زندگیشان استقبال کنند [16]. در پدیده سندرم پیش از قاعدگی تفاوتهای فرهنگی مشهود است، بهطوریکه حتی نوع نگرش دختران نسبت به قاعدگی در کشورها و فرهنگهای مختلف متفاوت بوده که میتواند بر علائم آنها تأثیر بگذارد [17]. مطالعه عبدالقادر و همکاران نشان داد علائم مرتبط با سندرم پیش از قاعدگی در زنانی که از قاعدگی بیزارند و نسبت به نقش زن در اجتماع دیدگاه سنتی و قدیمی دارند و همچنین در دخترانی که نگرش منفی به قاعدگی دارند نسبت به افراد با دیدگاه مثبت، بیشتر است [18] الخطیب و همکاران نیز مؤلفههای فرهنگی را بر شیوع و نشانههای بیان علائم سندرم پیش از قاعدگی تأثیرگذار میدانند [19].
در یک مطالعه مروری در اوگاندا، نشان داده شد آموزشهای مرتبط با بهداشت قاعدگی و تغییر نگرشهای فرهنگی میتواند به کاهش علائم منفی و بهبود سلامت روانی و جسمانی دختران نوجوان کمک کند [20]. فرهنگهای مختلف، نگرشهای متفاوتی نسبت به قاعدگی دارند که میتواند از تأثیرات مثبت، مانند تقویت خودشناسی تا تأثیرات منفی، همچون تابوها و سکوت اجتماعی، متغیر باشد. بنابراین باتوجهبه شیوع بالای این سندرم، تأثیر آن در سطوح مختلف عملکرد دختران نوجوان و اثر مستقیم آن در شکلگیری هویت جنسیتی و هویت روایتی آنان و دیرپا بودن این آثار در زندگی فعلی و بعدی نوجوان، ضروری است که تجربیات دختران ایرانی درمورد سندرم پیش از قاعدگی بهطور ویژه مطالعه شود تا درمورد چگونگی مقابله با این رویداد دانش کافی به دست آوریم. در ایران، وجود تابوها و فشارهای اجتماعی بر دختران نوجوان میتواند تأثیر زیادی بر تجربه و مدیریت این سندرم داشته باشد. این باورها، بهویژه برای نوجوانان که در حال تجربه تغییرات جسمی و روانی گستردهای هستند، نقشی تعیینکننده دارند. باتوجهبه تأثیرپذیری سندرم پیش از قاعدگی از بافت زندگی و رخداد آن در بستر تجارب زیسته فرد و تفاوتهای فرهنگی و همچنین اهمیت این سندرم به دلیل شیوع بیشتر آن در دختران نوجوان [21، 22] انجام پژوهشهای کیفی برای فهم عمیق این پدیده و یافتن تجارب خود این افراد یاریدهنده است. مطالعات کیفی با تمرکز بر تجربه زیسته و روایتهای شخصی، بینشی عمیق فراهم و به روشن شدن جنبههای پنهان این مسئله کمک میکنند [23]. ازاینرو این مطالعه با هدف بررسی تجربیات دختران نوجوان ایرانی از سندرم پیش از قاعدگی و تأثیرات فرهنگی و اجتماعی آن صورت گرفته است و در تلاش است تا نقش این عوامل را در شکلگیری درک و مدیریت علائم سندرم پیش از قاعدگی روشن کند.
روشها
پژوهش حاضر با استفاده از روش کیفی و رویکرد پدیدارشناسی انجام شد. هدف پدیدارشناسی شناخت معنای پدیدهها ازمنظر افراد و تجربههای آنهاست. این رویکرد سعی دارد تنوع و تفاوتهای معنایی که افراد از یک پدیده خاص در زندگی خود تجربه کردهاند را تحلیل کند [24]. در این پژوهش هدف، واکاوی تجربیات دختران نوجوان درگیر سندرم پیش از قاعدگی با تأکید بر باورها و نگرش های فرهنگی بود. نمونه این پژوهش شامل دختران نوجوان است که در مقطع متوسطه اول و دوم در شهرستان سقز مشغول به تحصیل بوده و حداقل یک بار تجربه سندرم پیش از قاعدگی را داشتهاند.همه شرکتکنندگان از قوم کرد بودند. زمان انجام این پژوهش مربوط به سال تحصیلی 1402-1403 است. برای انتخاب مشارکتکنندگان از نمونهگیری هدفمند استفاده شد که در این راستا از راهبرد نمونهگیری معیار بهره گرفته شد.
معیارهای ورود
داشتن تجربه سندرم پیش از قاعدگی، تمایل به شرکت در پژوهش، برخورداری از سواد کافی برای به اشتراک گذاشتن تجربیات خود و تحصیل در مقطع متوسطه اول یا دوم.
معیارهای خروج
عدم تمایل به شرکت در مصاحبه، ناتوانی در یادآوری تجربیات مرتبط و عدم امکان دسترسی به فرد برای مصاحبه در زمان مناسب.
در ابتدا، اصول اخلاقی به اطلاع شرکتکنندگان رسید و همه شرکتکنندگان فرم رضایت آگاهانه را تکمیل کردند. سپس سؤالاتی دررابطهبا تجارب آنها از سندرم پیش از قاعدگی و مقولههای فرهنگی و اجتماعی مطرح شد. سؤالات مصاحبه، شامل چنین موضوعاتی بود: چه نگرشها و باورهای فرهنگی بر تجربه شما تأثیرگذار بودهاند؟ در زمان تجربه علائم منفی پیش از قاعدگی، افکار و احساسات شما چگونه بوده است و این علائم چه تأثیری بر عملکرد شما گذاشته است؟ دادهها ازطریق مصاحبههای نیمهساختاریافته جمعآوری شدند. مصاحبهها بهصورت حضوری در اتاق مشاوره مدارس و دیگر محیطهای آرام و خصوصی مدارس انجام شد تا فضای مناسب برای گفتوگو فراهم باشد. مصاحبهها در ساعات مختلف روز انجام شد. مکان و زمان دقیق انجام مصاحبهها با نظر مساعد هریک از شرکتکنندگان انجام شد. مدتزمان هر مصاحبه بین 30 تا 90 دقیقه بود و مدتزمان متوسط مصاحبهها 60 دقیقه بود. مصاحبهها با کسب رضایت از مشارکتکنندگان ضبط صوتی شدند تا از صحت انتقال اطلاعات اطمینان حاصل شود. تمامی مصاحبهها توسط پژوهشگر اصلی انجام شد و کدگذاری دادهها نیز توسط پژوهشگر اصلی و با همکاری 2 پژوهشگر دیگر انجام شد تا صحت کدگذاریها و تفسیرها بررسی شود.کدگذاریها در همان روز پس از مصاحبه انجام میشد.
در این پژوهش، پس از 18 مصاحبه نیمهساختاریافته، اشباع دادهها حاصل شد. نتایج کدگذاریها نشان داد بعد از 18 مصاحبه اطلاعات جدیدی که متفاوت باشد به دست نمیآید. برای تحلیل اطلاعات از روش هفتمرحلهای کلایزی استفاده شد. در مرحله اول، مصاحبههای انجامشده بهصورت متنی ثبت و چندباره مطالعه شدند. سپس در مرحله دوم، جملات و عبارات مرتبط با پدیده موردنظر استخراج شد. در مرحله سوم، مفاهیم مربوطه از متن مصاحبهها استخراج شد. مرحله چهارم شامل دستهبندی مفاهیم مستخرج براساس تشابهات موضوعی بود. در پنجمین مرحله، طبقات کلیتری از دستهبندیها به وجود آمد. در مرحله ششم، یک توصیف جامع از طبقات بهصورت واضح و بدون ابهام ارائه شد. درنهایت، اعتباربخشی یافتهها با استفاده از مثلثسازی محققین صورت گرفت که شامل بررسی کدگذاری و تفسیرها توسط 2 پژوهشگر دیگر و اشتراکگذاری مصاحبههای کدگذاریشده با اساتید بهعنوان صاحبنظران جهت تأیید صحت کدگذاریها و تفسیرها بود.
یافتهها
مشارکتکنندگان این پژوهش شامل 18 دختر نوجوان ایرانی بودند که در مقاطع مختلف متوسطه اول و دوم تحصیل میکردند و حداقل یک بار تجربه سندرم پیش از قاعدگی را داشتهاند. از میان این 18 نفر، 10 نفر در مقطع متوسطه اول و 8 نفر در مقطع متوسطه دوم مشغول به تحصیل بودند. میانگین سنی شرکتکنندگان 15 سال گزارش شد و تمامی آنها در مدارس دولتی تحصیل میکردند. در این پژوهش، 3 مضمون اصلی شناسایی شدند که شامل تابوها و سکوت فرهنگی راجع به قاعدگی و سندرم پیش از قاعدگی، پیامدهای منفی ناشی از باورها و نگرشهای فرهنگی درباره سندرم پیش از قاعدگی و راهبردهای فرهنگی و اجتماعی برای مدیریت علائم سندرم پیش از قاعدگی بود که جدول شماره 1 بهطور دقیقتر این مضامین و زیرمضامین مربوطه را نشان میدهد.
تابوها و سکوت فرهنگی
این مضمون به تأثیرات فرهنگی و اجتماعی پرداخته و نشان میدهد چگونه باورها و نگرشهای فرهنگی درباره قاعدگی و سندرم پیش از قاعدگی میتواند بر رفتار، احساسات و تجربیات نوجوانان تأثیرگذار باشد. این مفهوم شامل مجموعهای از باورهای نادرست، سکوت اجتماعی، و محدودیتهای فرهنگی است که باعث میشود نوجوانان نتوانند آزادانه درباره علائم و مشکلات مرتبط با سندرم پیش از قاعدگی صحبت کنند و درنتیجه از کمک یا حمایت مناسب محروم میشوند.
قاعدگی بهمثابه تابوی اجتماعی
در بسیاری از جوامع، بهویژه در جوامع سنتی و فرهنگی خاص، قاعدگی بهعنوان یک موضوع ممنوعه یا تابو در نظر گرفته میشود. این تابو نهتنها در خانوادهها، بلکه در سطح جامعه نیز دیده میشود. در این جوامع، به دلیل نگرشهای فرهنگی و مذهبی، قاعدگی نهتنها بهعنوان یک تغییر جسمی طبیعی، بلکه بهعنوان یک موضوع غیراخلاقی یا شرمآور تلقی میشود. این نگرشها باعث میشود دختران نوجوان نتوانند آزادانه درمورد این مسئله صحبت کنند و اغلب تجربههای خود را پنهان کنند.
«توی خونه تعریف کردم که معلم بهداشتمون امروز اومده، گفته دخترا پریود میشن. مامانم نشگونم گرفت و گفت حرف نزن، ساکت شو. گفتم چرا؟ گفت پیش مردا که نباید این چیزا رو بگی، بابات و بابابزرگت نشستن این یه چیز شخصیه خانمهاست و من اونجا فهمیدم، این قضیه تابو هست و نباید در موردش حرف بزنی» (مشارکتکننده شماره 5).
«بعضی مواقع وقتی علائم سندرم پیش از قاعدگی شدید میشود، باید خودم را محکم نگه دارم و در جمع از کسی درخواست کمک نکنم. همیشه تلاش میکنم که ظاهر آرامی داشته باشم، حتی وقتی که اصلاً خوب نیستم» ( مشارکتکننده شماره 2).
نقش قضاوتهای اجتماعی و استیگما
استیگما و قضاوتهای اجتماعی میتوانند تأثیرات عمیقی بر نحوه تجربه و مدیریت سندرم پیش از قاعدگی در نوجوانان بگذارند. این فشارهای اجتماعی، بهویژه زمانی که علائم سندرم پیش از قاعدگی، نظیر تغییرات خلقی، حساسیت جسمی و دردها، در معرض قضاوت یا نگاههای منفی قرار میگیرند، میتوانند احساس شرم و انزوا را در فرد ایجاد کنند. در جوامعی که در آنها قاعدگی و سندرم پیش از قاعدگی بهطور عمومی مورد پذیرش قرار نمیگیرند، استیگماهای اجتماعی نسبت به این تجربهها بهطور خاص میتواند نوجوانان را از بیان مشکلات خود بازدارد و باعث کاهش اعتمادبهنفس آنها شود. وقتی که نوجوانان با این قضاوتها و استیگماها روبهرو میشوند، ممکن است احساس کنند باید از دیگران پنهانکاری کنند، احساس خود را سرکوب کنند و یا حتی فکر کنند تجربهای که دارند نادرست و غیرطبیعی است. این امر میتواند منجر به خودسرزنشی و افزایش اضطراب و افسردگی شود.
«در هنگام خرید پد بهداشتی، فروشنده به من نگاه کرد و بسته را داخل کیسه سیاه گذاشت. این نگاهها باعث شد که احساس کنم چیزی اشتباه و شرمآور در من وجود دارد. انگار باید چیزی که طبیعی است، پنهان شود» ( مشارکتکننده شماره 4).
«وقتی درد داشتم و نمیتوانستم تمرکز کنم، بهجای اینکه به معلم بگویم که مشکل دارم، گفتم که فقط کمی مریض هستم. نمیخواستم معلمان یا دیگران فکر کنند که من به خاطر مسائل طبیعی زنان ناتوان هستم» (مشارکتکننده شماره 10).
پیامدهای منفی ناشی از باورها و نگرشهای فرهنگی درباره سندرم پیش از قاعدگی
باورهای فرهنگی و نگرشهای اجتماعی درباره سندرم پیش از قاعدگی میتوانند پیامدهای منفی متعددی به همراه داشته باشند. این باورها معمولاً باعث افزایش استرس، اضطراب و احساس گناه در نوجوانان میشوند، زیرا آنها ممکن است علائم خود را نادیده بگیرند یا از بیان مشکلاتشان خودداری کنند. همچنین نگرشهای منفی فرهنگی که سندرم پیش از قاعدگی را بهعنوان نشانهای از ضعف یا غیرطبیعی بودن میبینند، میتوانند باعث کاهش اعتمادبهنفس و خودارزشمندی در نوجوانان شوند و آنان را از دریافت درمان یا حمایت اجتماعی لازم بازدارند. این مسائل میتوانند به تشدید علائم فیزیکی و روانی سندرم پیش از قاعدگی منجر شده و کیفیت زندگی نوجوانان را تحت تأثیر قرار دهند.
شرمساری و قضاوت اجتماعی
شرمساری و قضاوت اجتماعی از مسائل مهمی هستند که میتوانند تأثیرات منفی بر تجربه دختران نوجوان از سندرم پیش از قاعدگی داشته باشند. در بسیاری از جوامع، سندرم پیش از قاعدگی بهعنوان یک موضوع تابو یا موضوعی خصوصی شناخته میشود که گاهی از آن صحبت نمیشود یا بهطور منفی به آن نگاه میشود. این نوع نگرشها باعث میشوند دختران نوجوان نسبت به علائم طبیعی خود احساس شرم و خجالت کنند و نگران قضاوتهای منفی از سوی دیگران باشند.
«همیشه یه چیزی درمورد زنان هست که کسی نباید بفهمه و این براشون ایجاد شرم میکنه. هر اتفاقی برای بدن دختر میافته یه چیزیه که باعث شرمه. درحالیکه برای پسرا در هیچ حوزهای این طوری نیست و کلاً از بدنشون خجالت نمیکشند، ولی دخترها تو همه مواقع تو شرایطی قرار میگیرند که از بدنشون خجالت میکشند» (مشارکتکننده شماره 9).
«در فرهنگ ما اگر کسی از درد یا مشکلات جسمیاش زیاد صحبت کند، ممکن است فکر کنند او بیشازحد نازکدل است. من همیشه سعی میکنم که علائم سندرم پیش از قاعدگی خود را پنهان کنم، چون از ترس قضاوت دیگران نمیخواهم کسی فکر کند که من ضعیف هستم یا نمیتوانم دردهایم را تحمل کنم» (مشارکتکننده شماره 12).
تشدید احساس گناه و خودسرزنشی
تشدید احساس گناه و خودسرزنشی یکی از پیامدهای روانی منفی است که دختران نوجوان ممکن است در نتیجه سندرم پیش از قاعدگی تجربه کنند. این احساسات، بهویژه زمانی شدت مییابند که نوجوانان تحت فشار اجتماعی، فرهنگی یا حتی فشارهای فردی قرار میگیرند که آنها را به خاطر علائم طبیعی جسمی و روحی مرتبط با سندرم پیش از قاعدگی مورد سرزنش یا گناهپذیری قرار میدهند. این فشارها میتوانند از طرف جامعه، دوستان یا حتی خود فرد وارد شوند و منجر به احساسات منفی و نگرشهای آسیبزای روانی شوند.
«وقتی که عصبی و بدخلق بودم، به خودم میگفتم چرا نمیتوانم روی خودم کنترل داشته باشم. وقتی احساس میکردم که سندرم پیش از قاعدگی دارم و خلقم تغییر کرده است، خودم را بهخاطر اینکه نمیتوانستم شاد و آرام باشم، سرزنش میکردم» (مشارکتکننده شماره 14).
«دوران سندرم پیش از قاعدگی برای من همیشه دشوار بوده است. دردهای جسمی و تغییرات خلقی باعث میشود احساس کنم از کنترل خارج شدهام. همیشه خودم را بهخاطر اینکه نمیتوانم مانند دیگران در جمع باشم یا با دیگران ارتباط برقرار کنم، سرزنش میکنم» (مشارکت کننده شماره 17).
فقدان حمایت از سوی خانواده و جامعه
این زیرمضمون به عدم حمایت اجتماعی و خانوادگی از نوجوانان در مواجهه با سندرم پیش از قاعدگی اشاره دارد. عدم آگاهی و باورهای غلط باعث میشود نوجوانان نتوانند از حمایت لازم برخوردار شوند. حمایت خانواده و جامعه نقش بسیار مهمی در مدیریت علائم سندرم پیش از قاعدگی و بهبود سلامت روانی و جسمانی دختران نوجوان ایفا میکند. بااینحال در بسیاری از موارد، دختران نوجوان به دلیل باورهای فرهنگی و اجتماعی رایج، از این حمایت محروم میشوند. نبود همدلی و درک از سوی خانواده و بیتوجهی به نیازهای نوجوانان، میتواند احساس انزوا، بیپناهی و کاهش اعتمادبهنفس را در آنها تقویت کند. این وضعیت نهتنها تأثیرات منفی بر سلامت روانی دارد، بلکه توانایی آنها برای مقابله با علائم جسمانی و روانی سندرم پیش از قاعدگی را نیز کاهش میدهد.
«وقتی علائم سندرم پیش از قاعدگی شدید میشود، فقط میخواهم کسی به حرفهایم گوش کند و بفهمد که چقدر سخت است، اما هیچکس جدی نمیگیرد» (مشارکتکننده شماره 6).
«مادرم هیچوقت درمورد مشکلات مرتبط با سندرم پیش از قاعدگی چیزی نمیگفت. وقتی از علائمی که داشتم شکایت میکردم، او معمولاً بیتوجه میماند و حتی از من میخواست که بیرون بروم و فعالیتهای روزانهام را انجام دهم. احساس میکردم که هیچکس در خانه واقعاً به من اهمیت نمیدهد» (مشارکتکننده شماره 3).
راهبردهای فرهنگی و اجتماعی برای مدیریت علائم سندرم پیش از قاعدگی
این مضمون شامل روشهایی است که تحت تأثیر باورها و نگرشهای اجتماعی و فرهنگی قرار دارند و به دختران نوجوان کمک میکنند تا با علائم این سندرم کنار بیایند. این راهبردها میتوانند شامل حمایت خانواده، آموزش و آگاهیبخشی و بهرهگیری از روشهای سنتی یا مدرن برای کاهش علائم باشند.
تأثیر رسانهها در کاهش تابوهای فرهنگی
رسانهها نقش مهمی در تغییر باورهای فرهنگی و اجتماعی درباره موضوعات حساس، مانند سندرم پیش از قاعدگی دارند. با ارائه اطلاعات علمی، روایت تجربیات واقعی و ایجاد فضایی برای گفتوگو درباره سندرم پیش از قاعدگی، رسانهها میتوانند به کاهش تابوهای مرتبط با این موضوع کمک کنند. برنامههای آموزشی، مقالات و کمپینهای آگاهیبخشی رسانهای باعث میشوند نوجوانان و خانوادههایشان نگاه واقعبینانهتر و پذیرندهتری نسبت به سندرم پیش از قاعدگی پیدا کنند.
«وقتی ویدئوهای کوتاهی درباره سندرم پیش از قاعدگی در اینستاگرام دیدم، متوجه شدم علائم من طبیعی است و دختران زیادی مثل من هستند. این باعث شد اعتمادبهنفسم بیشتر شود و دیگر از صحبت کردن درباره آن خجالت نکشم» (مشارکتکننده شماره 7).
«مدرسه ما یک برنامه آموزشی درباره تغییرات دوران بلوغ داشت. بعد از آن برنامه، متوجه شدم میتوانم راحتتر با دوستانم درباره این موضوع صحبت کنم و احساس تنهایی نداشته باشم» (مشارکتکننده شماره 11).
ایجاد گروههای حمایتی اجتماعی
این زیرمضمون به نقش گروههای حمایتی، ازجمله گروههای همسالان، دوستان، خانواده و حتی جوامع آنلاین در کمک به نوجوانان برای مدیریت علائم و پیامدهای سندرم پیش از قاعدگی اشاره دارد. این گروهها فضایی امن ایجاد میکنند که در آن دختران میتوانند درباره تجربیات خود صحبت کنند، احساساتشان را به اشتراک بگذارند و حمایت عاطفی و اطلاعات کاربردی دریافت کنند.
«بعد از اینکه مادرم درباره تغییرات دوران بلوغ برایم توضیح داد و گفت همیشه برای شنیدن مشکلاتم آماده است. خیلی حس خوبی بهم دست داد. مادرم با این کارش باعث شد احساس کنم حمایت میشوم» (مشارکتکننده شماره 16).
«وقتی به دوستانم گفتم در زمان قاعدگی درد زیادی دارم، آنها پیشنهاد دادند با هم درباره راههای کاهش درد صحبت کنیم. این کار باعث شد احساس کنم تنها نیستم» (مشارکتکننده شماره 18).
بحث
براساس تجربیات دختران نوجوان شرکتکننده در این مطالعه تابوها و سکوت فرهنگی دررابطهبا سندرم پیش از قاعدگی را میتوان در 2 زیرمضمون قاعدگی بهمثابه تابوی اجتماعی و نقش قضاوتهای اجتماعی و استیگما طبقهبندی کرد. در بسیاری از فرهنگهای مختلف، قاعدگی موضوع تابوی قابلتوجهی است که منجر به انتشار گسترده افسانهها و باورهای غلط میشود. این تابوها اغلب از گفتوگو و آموزش معنادار درمورد سلامت قاعدگی جلوگیری میکند و نوجوانان را برای مدیریت مؤثر قاعدگی خود آماده نمیکند [24، 25]. طبق گفته سازمان جهانی بهداشت، آموزش جامع جنسی، که شامل قاعدگی میشود، در بسیاری از زمینهها محدود میماند و به اطلاعات نادرست و انگ قاعدگی کمک میکند [26]. تاملینسون نشان میدهد انگ قاعدگی ریشه در ایدئولوژیهایی دارد که زنان در قاعدگی را غیربهداشتی و غیرمنطقی میدانند و بر این مبنا به پنهانکاری درباره آن تأکید دارند [27]. پنهانکاری در زمینه سندرم پیش از قاعدگی یکی از نتایج مستقیم این تابوهاست. نوجوانان احساس میکنند باید علائم سندرم پیش از قاعدگی خود را از دیگران مخفی کنند، زیرا از قضاوت یا تمسخر اجتماعی میترسند. در بسیاری از جوامع، صحبت درباره قاعدگی در حضور دیگران ممنوع تلقی شده و حتی خرید محصولات بهداشتی مرتبط با قاعدگی نیز بهطور محرمانه انجام میشود. این پنهانکاری میتواند به تشدید علائم و افزایش استرس منجر شود [28].
یافتههای مطالعه زارع و همکاران نیز حاکی از آن است که ایدئولوژی غالب جوامع به قاعدگی و سندرم پیش از قاعدگی، سکوت، پنهانکاری و انکار آن است که عوامل فرهنگی به اشکال مختلف این ایدئولوژی را بازتولید میکنند و منجر به تقویت آن میشوند [29]. قضاوتهای اجتماعی و استیگما، بهویژه درمورد علائم سندرم پیش از قاعدگی مانند نوسانات خلقی و تحریکپذیری، تأثیرات منفی بیشتری بر نوجوانان دارند. این قضاوتها باعث میشوند دختران نوجوان خود را ضعیف یا غیرطبیعی تصور کنند و از بیان مشکلاتشان خودداری کنند؛ درنتیجه این نگرشها زمینهساز انزوای اجتماعی و کاهش اعتمادبهنفس در آنها میشود [30].
مطالعات پیشین نیز تأیید کردهاند استیگماهای فرهنگی مرتبط با قاعدگی و سندرم پیش از قاعدگی میتوانند سلامت روانی و جسمی زنان را بهشدت تحت تأثیر قرار دهند [31، 32]. تجارب مشارکتکنندگان در این مطالعه کیفی مضمون پیامدهای منفی ناشی از باورها و نگرشهای فرهنگی درباره سندرم پیش از قاعدگی و 3 زیرمضمون شرمساری و قضاوت اجتماعی، تشدید احساس گناه و خودسرزنشی و فقدان حمایت از سوی خانواده و جامعه را نشان داد. شرمساری و قضاوت اجتماعی نیز نقش مهمی در تشدید مشکلات روانی و عاطفی ناشی از سندرم پیش از قاعدگی دارند. دختران نوجوان اغلب به دلیل نگرشهای منفی فرهنگی، علائم خود را شرمآور میدانند و از صحبت درباره آنها خودداری میکنند. این موضوع باعث میشود آنها احساس کنند مشکلاتشان بیاهمیت است و این احساسات میتواند به کاهش اعتمادبهنفس و افزایش اضطراب آنها منجر شود [33].
شرم، دستپاچگی و کمرویی در بیشتر جوامع سنتی ارزش شمرده میشوند و هنگامی رخ میدهد که زن با بدن خود احساس راحتی و آسایش نمیکند و به آن به چشم دیگری مینگرد و از آن بیگانه میشود. او خود را از چشم دیگرانی میبیند که او را کنترل، تصحیح و ارزیابی میکنند و جامعه نیز برای شرمندگی از بدن ارزش قائل می شود [34]. تشدید احساس گناه و خودسرزنشی نیز به دلیل فشارهای اجتماعی و فرهنگی در نوجوانان شایع است.[35]
بسیاری از دختران احساس میکنند باید علائم خود را کنترل کنند یا آنها را نادیده بگیرند. این نگرشها باعث میشود نوجوانان بهجای دریافت کمک، خود را به خاطر علائمی که خارج از کنترل آنهاست، سرزنش کنند. خودسرزنشی زمینه بسیاری از اختلالات روانی مثل افسردگی و اضطراب است [36]. فقدان حمایت خانوادگی یکی از اثرات مستقیم باورهای فرهنگی منفی است که به احساس بیپناهی و تنهایی در نوجوانان منجر میشود. در خانوادههایی که نگرشهای منفی درباره قاعدگی وجود دارد، دختران نوجوان نمیتوانند مشکلات خود را مطرح کنند و این وضعیت باعث میشود که علائم سندرم پیش از قاعدگی شدیدتر شوند [37]. نوجوانان مبتلا به سندرم پیش از قاعدگی که از حمایت خانوادگی کمتری برخوردار هستند، احساسات منفی بیشتری را تجربه میکنند و اعتمادبهنفس کمتری دارند. مشکلات روانی و هیجانی ناشی از عدم حمایت خانوادگی میتواند تأثیر منفی بر عملکرد تحصیلی نوجوانان داشته باشد. پژوهشی نشان داد نوجوانان با تجربه علائم سندرم پیش از قاعدگی و عدم حمایت خانوادگی، در انجام وظایف مدرسه و تکالیف درسی خود دچار مشکل میشوند و بهطورکلی عملکرد تحصیلی کمتری دارند [38].
عدم توجه و حمایت خانوادگی میتواند منجر به احساس تنهایی، ناامیدی، و بیپناهی در نوجوانان شود. این احساسات منفی میتوانند زمینهساز مشکلات روانی و هیجانی جدی مانند افسردگی، اضطراب و کاهش اعتمادبهنفس شوند [39]. سرانجام تجربه مشارکتکنندگان در این مطالعه کیفی مضمون راهبردهای فرهنگی و اجتماعی برای مدیریت علائم سندرم پیش از قاعدگی و 2 زیرمضمون تأثیر رسانهها در کاهش تابوهای فرهنگی و ایجاد گروههای حمایتی اجتماعی را نشان داد. رسانهها میتوانند نقش مؤثری در تغییر نگرشهای فرهنگی منفی درباره سندرم پیش از قاعدگی ایفا کنند. برنامههای آموزشی در مدارس، کمپینهای آگاهیبخشی در رسانههای اجتماعی و محتوای دیجیتال میتوانند آگاهی عمومی را افزایش داده و تابوهای فرهنگی را کاهش دهند. فضای مجازی و رسانهها طبق یافتههای گیبور میتوانند فضای آموزشی جدیدی باشند که مشارکتکنندگان در آن به شکستن سکوتی دست بزنند که حول بدن زنان و مسائل مربوط به قاعدگی وجود دارد و فضای جدیدی را برای بازسازی تجربههای خود فراهم کنند [40]. مطالعات نشان میدهند نوجوانانی که ازطریق رسانهها به اطلاعات علمی درباره سندرم پیش از قاعدگی دسترسی پیدا میکنند، نگرشهای مثبتتری نسبت به خود و علائمشان دارند [41].
طبق یافتههای اگنیو و ساندرتتو این سواد انتقادی میتواند منبع مهمی برای آموزش معلمان و دانشآموزان باشد تا با تفکر انتقادی و پرسشگری به شکستن تابوها بپردازند [42]. ایجاد گروههای حمایتی اجتماعی نیز میتواند به بهبود تجربه نوجوانان کمک کند. این گروهها شامل دوستان، خانواده، یا حتی جوامع آنلاین هستند که فضای امنی را برای بهاشتراکگذاری تجربیات فراهم میکنند. حمایت اجتماعی نقش مهمی در کاهش استرس و افزایش توانایی نوجوانان برای مدیریت علائم سندرم پیش از قاعدگی دارد. تحقیقات نشان دادهاند نوجوانانی که از حمایتهای اجتماعی برخوردارند، کمتر دچار اضطراب و افسردگی میشوند و بهتر میتوانند با علائم خود کنار بیایند [43-45].
نتیجهگیری
نتایج این پژوهش نشان میدهد باورهای فرهنگی و تابوهای مرتبط با سندرم پیش از قاعدگی تأثیرات قابلتوجهی بر تجربه دختران نوجوان از این پدیده دارند. بسیاری از نوجوانان به دلیل نگرشهای منفی فرهنگی نسبت به سندرم پیش از قاعدگی، احساس گناه و خودسرزنشگری میکنند و از دریافت حمایتهای لازم خودداری میکنند. این وضعیت میتواند به تشدید علائم جسمی و روانی، مانند اضطراب، افسردگی و کاهش اعتمادبهنفس منجر شود و درنهایت کیفیت زندگی آنها را تحت تأثیر قرار دهد.
علاوهبراین فشارهای اجتماعی برای پنهانکاری و عدم توانایی در بیان مشکلات مرتبط با سندرم پیش از قاعدگی، نوجوانان را از دریافت کمک و اطلاعات علمی محروم میکند و آنها را در مواجهه با علائم خود تنها میگذارد. این یافتهها تأکید میکنند که تغییر نگرشهای فرهنگی و اجتماعی نسبت به قاعدگی و سندرم پیش از قاعدگی ضروری است تا فضای مناسبتری برای گفتوگو، پذیرش و حمایت از نوجوانان فراهم شود. همچنین رسانهها و برنامههای آگاهیبخشی میتوانند نقش مهمی در کاهش تابوهای فرهنگی و افزایش آگاهی عمومی درمورد سندرم پیش از قاعدگی ایفا کنند. بهویژه در جوامعی که بهطور سنتی از بحث درباره این مسائل اجتناب میشود، ایجاد فضایی آموزشی و حمایتی میتواند به نوجوانان کمک کند تا نگرشهای مثبتتری نسبت به خود و علائمشان پیدا کنند. در کنار این، گروههای حمایتی اجتماعی مانند خانواده، دوستان و جوامع آنلاین میتوانند با ارائه فضای امن برای بهاشتراکگذاری تجربیات، استرس نوجوانان را کاهش دهند و آنها را در مدیریت علائم خود یاری کنند.
درمجموع این مطالعه بر اهمیت تغییر نگرشها و ایجاد فضاهای حمایتی تأکید دارد که میتواند به بهبود تجربه نوجوانان از سندرم پیش از قاعدگی و تقویت سلامت روانی و جسمی آنها کمک کند. از نقاط قوت این پژوهش استفاده از رویکرد کیفی و پدیدارشناسی بوده که امکان بررسی عمیق و دقیق تجربیات دختران نوجوان درمورد سندرم پیش از قاعدگی و تأثیرات فرهنگی و اجتماعی آن را فراهم کرده است. همچنین مثلثسازی محققین و تأیید از سوی اساتید صاحبنظر، اعتبار یافتهها را تقویت کرد. بااینحال پژوهش محدود به شهرستان سقز بوده و نتایج آن ممکن است به جوامع با فرهنگهای متفاوت تعمیمپذیر نباشد.
همچنین محدودیت در نمونهها که تنها شامل دختران نوجوان در مقاطع متوسطه اول و دوم بود، موجب میشود نتایج به گروههای سنی دیگر تعمیم نیابد. برای درک جامعتر از تأثیرات سندرم پیش از قاعدگی، پژوهشهای آینده میتوانند شامل گروههای مختلف سنی، اجتماعی و تحصیلی شوند. پژوهشهایی که به بررسی تجربیات دختران در مقاطع تحصیلی مختلف یا در گروههای مختلف اجتماعی و اقتصادی میپردازند، میتوانند تأثیرات متفاوتی از این سندرم را آشکار کنند. همچنین پژوهشهای آتی میتوانند به بررسی تجربیات نوجوانان در سایر مناطق جغرافیایی و فرهنگی بپردازند تا تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی در درک و تجربه سندرم پیش از قاعدگی بهتر شناسایی شود.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
این پژوهش در کمیته اخلاق دانشگاه محقق اردبیلی با کد (IR.UMA.REC.1403.059) تصویب شد و همه ملاحظات اخلاقی مورد توجه قرار گرفت.
حامی مالی
این پژوهش هیچگونه کمک مالی از سازمانهای دولتی، خصوصی یا غیرانتفاعی دریافت نکرده است. این مقاله برگرفته از رساله دکتری خانم هانا اسدی در گروه مشاوره دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه محقق اردبیلی است.
مشارکت نویسندگان
مفهومسازی: هانا اسدی، حسین قمری؛ روششناسی: هانا اسدی، حسین قمری؛ اعتبارسنجی: حسین قمری، زهرا اخوی؛ تحلیل و بررسی: هانا اسدی؛ تحقیق و بررسی: هانا اسدی؛ نگارش پیشنویس: هانا اسدی؛ ویراستاری و نهاییسازی نوشته: حسین قمری، زهرا اخوی؛ بصریسازی: هانا اسدی؛ نظارت: حسین قمری؛ مدیریت پروژه: حسین قمری
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان این مقاله تعارض منافع ندارد.